بازگشت

كارشكني دستگاه خلافت


آوازه و موقعيت روز افزون موسي بن جعفر عليه السلام، بويژه در بعد فرهنگي و روشن كردن افكار عمومي، دستگاه خلافت عباسي را به وحشت انداخت. حاكمان عباسي كه عظمت و عمق اين كار بنيادي را در دوران امام صادق (ع) درك كرده بودند تمام تلاش خود را براي محدود كردن فعاليتهاي فرهنگي امام (ع) و بازگرداندن افكار از مكتب تربيتي آن حضرت به كار گرفتند. در ذيل به نمونه هايي از اين تلاشها اشاره مي كنيم.

1 - دستگاه خلافت با گماردن جاسوساني در مدينه [1] ديدارها و ارتباطات امام (ع) را زير نظر داشت و شاگردان و اصحاب آن حضرت را به شيوه هاي مختلف تحت فشار قرار مي داد و آنان را از ارتباط با امام (ع) و سخن گفتن و تبليغ در مجامع عمومي باز مي داشت؛ بگونه اي كه ياران موسي بن جعفر (ع) به هنگام نقل حديثي از آن حضرت ناچار بودند نام امام را با كنايه و القابي همچون: (عبد صالح)، (عالم)، (صابر)، (امين)، (ابوابراهيم) و (سيد) ياد كنند. [2] و يا هنگامي كه پس از زحمت زياد به حضور امام مي رسيدند، براي نوشتن سخنان آن حضرت، الواحي در آستينهاي خود مخفي مي كردند تا هنگام خروج، از دسترس جاسوسان حكومت در امان باشند. [3] در برخي از مواقع، خود امام (ع) - كه جان ياران خويش را از ناحيه حكومت در خطر مي ديد - آنان را از سخن گفتن باز مي داشت، به عنوان نمونه، به (هشام بن حكم) كه در بحث و مناظره با گروههاي مختلف فكري يد طولايي داشت، پيغام داد كه به علت خطرهاي موجود، در شرايط فعلي از مناظره و سخن گفتن خودداري كن. هشام مي گويد: تا هنگام مرگ مهدي عباسي و پيدايش آرامش نسبي سخن نگفتم. [4] .

2 - تبليغ و ترويج از رجال علمي كه از نظر فكري در خط مخالف امام (ع) حركت مي كردند. جذب فقها و قضاتي همچون (مالك بن انس) و (قاضي ابو يوسف) كه مخالف پيشوايان معصوم بودند به دربار و تجليل و تكريم آنان و نيز تأمين زندگي و ديگر نيازهاي ايشان و نشر فتوا و نظريات آنان در جامعه، در همين راستا صورت مي گرفت.

مالك، پيشواي مذهب مالكي و يكي از فقهاي مدينه بود. او هر چند بخشي از علوم خود را از امام صادق (ع) فرا گرفته بود، ولي از نظر خط مشي فكري مخالف با مكتب اهل بيت بود؛ بدين جهت منصور او را به عنوان فقيه و مفتي رسمي معرفي كرد و به وي دستور داد كتابي در مسائل فقهي بنويسد تا در همه شهرها پخش شود و مردم در مسائل عملي به آن مراجعه كنند.

مالك گفت: مردم عراق نظر ما را نمي پسندند و بدان عمل نمي كنند. منصور گفت: آنچنان با شمشير سرهايشان را مي زنيم و با تازيانه بندهاي پشتشان را قطع خواهيم كرد كه بر عمل بدان وادار شوند!

مالك كتاب (موطاء) را نوشت و نظرات فقهي خود را در آن منعكس كرد. كتاب او از سوي حكومت در همه جا پخش شد و مورد استفاده دستگاه قضايي قرار گرفت. [5] مالك در دوران حكومت هارون نيز مورد احترام و توجه دستگاه خلافت بود. هارون به فرماندار خود در مدينه نوشت: هيچ كاري را بدون مشورت مالك انجام نده. [6] مالك در سايه حمايتهاي حكومت عباسي از وي، چنان قدرت و موقعيتي پيدا كرد كه افرادي را كه بر خلاف نظريه او سخن مي گفتند و يا از پيامبر (ص) حديثي نقل مي كردند، به دست مأموران ويژه اي كه اطراف او را احاطه كرده بودند مي سپرد تا آنان را كتك زده و يا به زندان افكنند. [7] قاضي ابويوسف نيز از وابستگان دربار حكومت عباسي و از شاگردان و مروجان مذهب ابوحنيفه بود. هارون او را به سمت (قاضي القضاة) منصوب كرد و در سراسر عراق، خراسان، شام و مصر هيچ قاضيي را جز با نظر او نمي گمارد. [8] بدون شك توجه بيش از حد دستگاه خلافت به اين افراد و ديگر سران مذاهب اسلامي و نشر فتوا و افكار آنان در ميان توده هاي مردم به منظور تضعيف جبهه امامت به پيشوايي امامان عليهم السلام - كه از قوي ترين جبهه هاي مبارزه با حكومت عباسي بود - صورت مي گرفت.

امام كاظم (ع) به عنوان رهبر اين جبهه قدرتمند، برغم اين كار شكنيها و مشكلات، از تلاش و مجاهدت باز نايستاد و در تكامل نهضت فرهنگي پدر بزرگوارش گامهاي بزرگي برداشت.


پاورقي

[1] ر. ك: رجال كشي، جزء 4، ص 282، حديث 502 و مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 290.

[2] سيرة الائمة الاثني عشر هاشم معروف الحسني، ج 2، ص 334، بيروت.

[3] ر. ك: الانوار البهية شيخ عباس قمي، ص 169 - 170، رضي (قم) .

[4] رجال كشي، جزء 3، ص 266، حديث 479.

[5] ر. ك: شرح الموطاء، ج 1، ص 8؛ الامامة و السياسة، ج 2، ص 150؛ حياة الامام موسي بن جعفر، ج 1، ص 91 و الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص - 504. در منبع اخير، ص 555 آمده است: منصور از مالك خواست در كتاب خويش حديثي از حضرت علي (ع) نقل نكند.

[6] الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 506 و حياة الامام موسي بن جعفر (ع) ، ج 1، ص 91 به نقل از مناقب مالك، نوشته زاوي، ص 18.

[7] ر. ك: الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 507.

[8] ر. ك: حياة الامام موسي بن جعفر (ع) ، ج 1، ص 92.