بازگشت

قيام


حسين بن علي كه نمي دانست سياستهاي ظالمانه و ضد اسلامي دستگاه خلافت را تحمل كند، هر چند تصميم داشت در ايام حج ودر سرزمين مكه بر ضد مفاسد و جنايات بني عباس قيام كند، [1] ليكن با توجه به آنچه گفته شد مجبور شد قيام خود را چند روزي جلو بيندازد و نهضت خويش را از مدينه آغاز كند.

او به دنبال سرپيچي از دستور فرماندار مدينه پرچم قيام را برافراشت و بر ضد بني عباس اعلام جهاد كرد.

انقلابيون - از علويان و غير علويان - به گردش اجتماع كردند و در حالي كه شعار (احد، احد) مي دادند وارد مسجد پيامبر (ص) شدند و مؤذن را وادار كردند كه در اذان خويش جمله (حي علي خير العمل) را بيفزايد. [2] فرماندار چون اين جمله را شنيد احساس خطر كرد و با حالت پريشاني به اطرافيان فرياد زد: (استر را به در ببنديد و دو دانه آب به من بدهيد؟) [3] سپس به محل امني فرار كرد و مخفي شد.

حسين نماز صبح را با مردم خواند و پس از آن خطبه اي ايراد كرد. او ضمن معرفي خود، مردم را به احياي كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) و رضاي آل محمد عليهم السلام دعوت كرد.

به استثناي عده معدودي، همه حاضران با او بيعت كردند. حسين با ياران خود كه حدود سيصد نفر مي شدند در ماه ذي القعده سال 169 هجري به قصد مكه، از مدينه بيرون آمد تا با استفاده از اجتماع مسلمانان در ايام حج، دامنه نهضت را توسعه بخشد.

خبر قيام علويان به رهبري حسين بن علي و حركت آنان به سوي مكه به اطلاع خليفه رسيد. او سپاه انبوهي را به جنگ آنان فرستاد.

دو سپاه در سرزمين (فخ) [4] به يكديگر برخورد كردند و جنگ سختي درگرفت. در جريان اين نبرد نابرابر، حسين و عده زيادي از ياران او به شهادت رسيدند و بقيه اسير و يا پراكنده شدند.

فرماندار مدينه (كه بعد از قيام حسين فرار كرده و پنهان شده بود) چون خبر شهادت حسين بن علي را شنيد، دستور داد خانه او و بستگانش را به آتش كشيدند واموال و نخلستانهاي آنان را ضبط و مصادره كردند. [5] و نيز سر از تن شهدا جدا كرده براي هادي به بغداد فرستاد و از دفن پيكرهاي پاكشان خودداري كرد. اسرا را نيز در حالي كه به غل و زنجير بسته بودند پس از بردن به نزد خليفه به فرمان او به شهادت رسانيدند.

اين فاجعه بسيار تلخ و دردناك، شيعيان به ويژه خاندان پيامبر (ص) را آزرد و حادثه دلخراش كربلا را در خاطره ها تجديد كرد.

امام جواد (ع) درباره عظمت اين رويداد مي فرمايد:

(پس از حادثه كربلا هيچ حادثه اي براي ما بزرگتر از فاجعه (فخ) نبوده) . [6] .


پاورقي

[1] اين مطلب از گفتگويي كه بين حسين و يحيي صورت گرفته است استفاده مي شود (ر. ك - مقاتل الطالبيين، ص 296).

[2] لازم به يادآوري است كه اهل سنت در اذان دوم صبح به جاي (حي علي خير العمل) جمله (الصلوة خير من النوم) را مي گويند.

[3] اغلقو البغلة الباب و اطعموني حبتي ماء. فرماندار آنچنان دچار ترس و وحشت شده بود كه خواسته خود را نتوانست به عربي صحيح بگويد. علي بن ابراهيم نقل مي كند كه فرزندان اين مرد هم اكنون به پسران (حبتي ماء) (دو دانه آب) معروفند (ر. ك مقاتل الطالبيين، ص 297.

[4] فخ نام چاهي است در حدود يك فرسخي غرب مكه (بحارالانوار، ج 48، ص 161).

[5] مقاتل الطالبيين، ص 294 - 303.

[6] لم يكن لنا بعد الطف مصرع اعظم من فخٍ (بحارالانوار، ج 48، ص 165 به نقل از عمدة الطالب و معجم البلدان).