بازگشت

توسل به نيرنگ و نفاق


هارون الرشيد كه غرق در دنيا طلبي و رفاه و اشرافيت بود، گاه براي حفظ موقعيت تاج و تخت خود و فريفتن افراد ساده لوح به برخي از مظاهر اسلامي تظاهر مي كرد: نماز مي خواند، با پاي پياده حج مي گذارد و گاه از برخي از وعاظ تقاضا مي كرد او را موعظه كنند و به هنگام موعظه سخت مي گريست. [1] جرجي زيدان مي نويسد:

(خلفا براي حفظ مقام و حكومت خود، به هر اسم و رسم از دين و شعائر ديني تجليل مي كردند، هرچند بدان معتقد نبودند و همه نوع فسق و فجور مرتكب مي شدند.) سپس نمونه اي ذكر مي كند: شخصي تاي نعليني نزد مهدي عباسي آورد و گفت: اين لنگه نعلين پيامبر (ع) است. مهدي با آنكه به دروغگويي آن مرد يقين داشت، نعلين را پذيرفت و پول زيادي به آن مرد داد تا بدان وسيله خود را در بين مردم علاقمند به رسول خدا (ص) جلوه دهد.) [2] هارون در ميان خلفا بيش از همه اصرار داشت كه روي اعمال و جنايات خود سرپوش ديني بگذارد و همه را با يك سلسله توجيهات، مطابق موازين شرعي قلمداد كند.

نقل كرده اند: (او در اثناي مراسم حج، مرتب براي پزشك مسيحي مخصوص خود دعا مي كرد. عده اي از اين مسئله ناراحت شدند و گفتند: دعا در حق كسي كه مسلمان نيست جايز نمي باشد. هارون در پاسخ گفت: درست است ولي تندرستي من در دست اوست و صلاح مسلمانان در گرو سلامتي من، پس صلاح مسلمانان در گرو سلامتي و بقاي اوست [3] (اين حساب دعا در حق او اشكالي ندارد) .

هارون در مواقعي كه خود را از توجيه جنايات و عياشيهايش عاجز مي ماند، قضات و فقهاي مزدور و دنيا طلب را استخدام مي كرد تا آنان با فتواهاي شاه پسندانه شان توجيه گر اعمال خلاف شرع او باشند.

خليفه به يكي از كنيزان پدر خود دل بسته بود. هنگامي كه عشق خود را به او ابزار كرد، كنيز گفت: براي تو سزاوار نيست؛ زيرا پدرت با من همبستر شده است. هارون كه شيفته او شده بود و نمي توانست دل از او بكند، براي دستيابي به هدف خود به قاضي القضاة (ابويوسف) متوسل شد و از او چاره جويي كرد.

ابويوسف براي جلب رضاي خليفه و بر خلاف كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) حكم كرد و گفت: (مگر هر ادعايي كه كنيزي مي كند قابل پذيرش است؟ شما به سخن او ترتيب اثر ندهيد زيرا او كنيز راستگويي نيست!) [4] ابويوسف، به جز اين فتوا، فتواهاي ديگري نيز كه مخالف حكم خدا و مطابق ميل خليفه بود صادر مي كرد و گاه در ازاي فتوايي، صدهزار درهم پاداش از خليفه دريافت مي نمود. [5] هارون براي كسب محبوبيت ديني در ميان توده هاي مسلمان علاوه بر جذب عالمان و فقيهان وابسته، شاعران جيره خوار را كه موثرترين عامل تبليغي آن روز به شمار مي رفتند استخدام مي كرد و با بذل و بخشش اموال فراواني، آنان را به مدح و تمجيد از خود وا مي داشت.

مزدوران تبليغاتي دستگاه هارون نيز حق بندگي را ادا كرده و او را با اوصاف مبالغه آميزي توصيف مي كردند و حتي شاعري او را بعد از پيامبر اسلام (ص) پيامبر ديگري مي خواند. [6] مزدور ديگري به نام (منصور نمري) درباره مقام هارون شعري سرود كه مضمون آن چنين است: (هر كس كه كينه هارون را به دل داشته باشد، نمازهاي پنجگانه به حال او سودي نخواهد داشت. مكارم و خوبيها راه و روش توست و خداوند به مقدار وسعت و گنجايش قلبت آنها را بر تو روا داشته است. خداوند مقام كسي را رفعت مي بخشد كه تو را بالا ببرد و هر گروهي را كه تو پستش بداني در نزد خدا نيز پست مرتبه است). [7] .


پاورقي

[1] ر ك - الفخري، ص 175 - 176.

[2] ر. ك - الفخري، ص 175 - 176.

[3] عيون الانباء في طبقات الاطباء، جزاء دوم، باب 8، ص 48، نشر دارالفكر بيروت 1376ه‍.

[4] ر. ك - تاريخ الخلفا، ص 291.

[5] ر. ك - تاريخ الخلفا، ص 291.

[6] تاريخ التمدن الاسلامي، ج 4، ص 207. (فكانه بعد الرسول رسول).

[7] حياة الامام موسي بن جعفر (ع)، ج 2، ص 36 و تاريخ بغداد، ج 13، ص 68.