بازگشت

مقدمه


امام كاظم (عليه السلام) اماميه را از قيام مسلحانه برحذر مي داشت و آنان را به فعاليتهاي فكري و تقيه و پنهانكاري توصيه مي كرد و خود آن حضرت نيز از اقدام به كارهائي كه موجب تحريك هارون بشود، اجتناب مي ورزيد موضعي كه امام در رابطه با قيام يحيي محض صاحب ديلم اتخاذ فرمود، موقتاً حسن ظن هارون را نسبت به خود جلب كرده بود، كليني از جعفري نقل مي كند كه مي گويد به من خبر رسيد كه نام موسي بن جعفر (عليه السلام) به دست هارون افتاد، چون آن را قرائت كرد گفت: «الناس يحملوني علي موسي بن جعفر و هو بري مما يرمي به». [1] (مردم مرا بر موسي بن جعفر مي شورانند، در صورتي كه او از آنچه متهمش مي كنند، منزه است).

اين جمله حاكي از آن است كه هارون نسبت به موسي بن جعفر حساسيت فراواني داشته است و تنها به كار بردن تقيه از طرف امام و بعضي از خوابهاي تهديد آميز و كراماتي كه از آن حضرت سر مي زد، توانست آن حضرت را از شر هارون موقتاً در امان بدارد اما بالاخره تهديدي كه او از ناحيه امام براي حكومت خويش احساس مي كرد و كينه و دشمني كه نسبت به آن حضرت داشت و حسادت عده اي از علويان نسبت به شخصيت او و افتراء و سخن چيني آنان و ساير سخن چينان در رابطه با آن حضرت پيش هارون، او را به شدت عمل عليه امام و شيعيان اماميه برانگيخت.

به تعبير احمد شبلي، هارون از شيعيان بدش مي آمد و آنان را به قتل مي رسانيد [2] و آن قدر از علويان و شيعيان بدش مي آمد كه شاعران براي تقرب جستن به او، اشعار هجو درباره خاندان علي مي سرودند او سوگند خورده بود كه اين خاندان و شيعيان را از ريشه برافكند، مي گفت: (تا كي خاندان و فرزندان ابوطالب را تحمل كنم به خدا سوگند كه مي كشم هم خودشان را و هم شيعيانشان را..). [3] رشيد كسي بود كه مرقد مطهر امام حسين (عليه السلام) را خراب كرد و زمين كربلا را به زير شخم برد، و درخت سدري را كه در كنار آن بقعه شريف، زائران را سايبان مي بود، بريد. [4] عقاد خطاب به رشيد با اشاره به نبش قبري كه از امام حسين (عليه السلام) كرده بود، گفت: «گويا مي ترسيدند كه شيعيان علي، قبر تو را هم نبش كنند، از اينرو ترا در قبر پيشوا و امام علويان (امام رضا) نهادند تا از نبش قبر و اهانت پس از مرگ رهائي يابي شگفتا كه فرزندان علي به قلمرو گسترده تو پناه مي آورند ولي در همه جا تنگي مي ديدند اما پيروان تو كه در جستجوي پناهگاهي برآمدند تا جسد پادشاهي پر عرض و طول را پس از مرگ در آن بنهند، ديدند كه اين جسد در قبر يكي از همان پناهندگان بي پناه نهاده شد». [5] .


پاورقي

[1] كليني كافي ج 1 ص 267.

[2] التاريخ الاسلامي و الحضارة الاسلامية ج 3 ص 352.

[3] الاغاني ج 5 ص 225.

[4] امالي شيخ ص 230 - شرح ميمية ابي فراس ص 209.

[5] تاريخ كربلا ص 199 به نقل از مجله «الهلال» شماره اكتبر 1947 ص 27 از مقاله عقاد.