بازگشت

سادات ديباجي


به محمد بن جعفر به جهت حسن و جمال و كمالش ديباجه مي گفتند. وي مردي سخي و شجاع بود و با رأي زيديان در خروج با شمشير موافقت داشت و در ايام مأمون در سنه 199 در مدينه خروج كرد و مردم را به بيعت با خود فرا خواند، اهل مدينه با او به عنوان امير مؤمنين بيعت كردند. او مردي قوي القلب و عابد بود. هميشه يك روز روزه مي گرفت و يك روز افطار مي نمود. هرگاه از منزل خارج مي شد، لباسش را به برهنه اي مي داد.هر روزي گوسفندي براي ميهمانان خود ذبح مي كرد. وي به طرف مكّه رفت و با جماعتي از طالبيّين كه حسين و حسن افطس و محمد بن سليمان بن داود بن حسن مثنّي و محمد بن حسن معروف به اسليق و علي بن حسين بن عيسي بن زيد و علي بن حسين بن زيد و علي بن جعفر بن محمّد از جمله ايشان بودند. با هارون بن مسيّب جنگ كرد و بسياري از افراد لشكر هارون را كشت آنگاه دست از جنگ برداشت.

هارون بن مسيّب حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام را به رسالت به نزد محمد بن جعفر فرستاد و او را به صلح دعوت كرد اما محمد بن جعفر از صلح اباء كرد و آماده جنگ شد. هارون نيز لشكري فرستاد و محمد را با طالبيّين در آن كوهي كه منزل داشتند، محاصره كردند و تا سه روز مدت محاصره طول كشيد و آب و طعام ايشان تمام گشت، اصحاب محمّد بن جعفر دست از او برداشتند و متفرق شدند لاجرم محمد ردا و نعلين پوشيده به خيمه هارون بن مسيّب رفت و از براي اصحاب خود امان خواست. هارون نيز به وي امان داد. [1] .

از تاريخ قم نقل است كه محمد ديباج در جرجان وفات يافت در وقتي كه مأمون به عراق مي رفت در سنه 203 و مأمون بر او نماز گزارد و در جرجان او را دفن كرد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج47، ص257 و تاريخ طبري، ج10، ص233 و خطيب در تاريخش، ج2، ص113 و مقاتل ابوالفرج، ص538 او مردي عاقل فاضل بود يك روزدرميان روزه مي گرفت همسرش خديجه دختر عبداللّه بن الحسين مي گفت هرگز با لباسي بيرون نمي رفت مگر اينكه بر بيچارگان مي پوشاند و برمي گشت ابن عنبه در عمدة الطالب ص245 اشاره به دعوت براي محمد بن ابراهيم بن طباطبا حسين و بعد از فوت او دعوت به سوي خودش را اشاره مي كند.