بازگشت

ميلاد نور


ابوبصير مي گويد: سالي كه حضرت امام موسي عليه السلام متولد شد، در خدمت حضرت صادق عليه السلام در سفر حج بودم. وقتي به منزل اَبْواء [1] رسيديم، حضرت براي ما چاشت خواست. در بين خوردن غذا پيكي از طرف حميده به نزد حضرت آمد و خبر داد كه حميده مي گويد اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و اين فرزند مثل فرزندان ديگر نيست [2] .

حضرت با خوشحالي برخاست و به سوي خيمه رفت اندك زماني بعد بازگشت، چهره اش شگفته و خندان بود و آستينهايش را بالا زده بود. گفتيم خدا هميشه لبهايتان را خندان و دلتان را شادان كند، حميده در چه حال بود؟

فرمود: حق تعالي پسري به من عطا كرد كه بهترين خلق خداست و حميده مرا به موضوعي از او خبر داد كه من از او آگاهتر بودم.

ابوبصير گفت: فدايت شوم به چه چيزي خبر داد؟

فرمود: حُمَيْدِه گفت: وقتي آن مولود مبارك آمد، دستهايش را بر زمين گذاشت و سر خود را به سوي آسمان بلند كرد.

به او گفتم كه علامت ولادت حضرت رسالت و هر امامي كه بعد از او هست، چنين است [3] .

امام صادق عليه السلام مي فرمود: شبي كه نطفه جدّم (امام سجّاد عليه السلام) منعقد شد فرشته اي ظرفي را كه شربت در آن بود نزد امام حسين عليه السلام آورد، شربتي كه از آب روان تر، از كره نرم تر، از عسل شيرين تر، از برف خنك تر و از شير سفيدتر بود، پس از آشاميدن، نطفه جدّم بسته شد.

نطفه من نيز به همين ترتيب بسته شد و آنگاه كه نوبت به انعقاد نطفه پسرم (موسي عليه السلام) رسيد، فرشته اي نزدم آمد از همان شربت به من داد و نطفه پسرم كه تازه متولّد شده، بسته شد.

«بنابراين از آنچه كه خدا به من داده، شادمانم. به اين پسر توجه داشته باشيد و بدانيد كه به خدا سوگند پس از من او صاحب شماست...»

وقتي كه اين فرزند دستش را بر زمين بگذارد، منادي از اعماق عرش از طرف پروردگار از افق اعلي به اسم او و اسم پدرش سه مرتبه ندا مي كند (اي فلان فرزند فلان ثابت باش)

به خاطر عظمت خلقتت، از براي تو و متوليان تو رحمت خود را واجب گردانيدم، و بهشتم را بخشيدم، و بر آنها مجاورت خود را حلال گردانيدم. به عزت و جلالم قسم كسي را كه با تو دشمني كند، به شديدترين عذابهايم مبتلا گردانم هر چند در دنيا به خاطر وسعت رحمتم آنها را روزي بدهم.

امام در ادامه فرمود: وقتي كه نداي منادي تمام شد، او در حالي كه دستش را روي زمين نهاده و سرش را به سوي آسمان كرد، جواب مي دهد و مي گويد: شَهِدَاللّه ُ اَنّهُ لا اَلهَ اَلاّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَ اُولُوالْعِلْمِ قائِما بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ [4] .

زماني كه اين آيه را تلاوت كرد، خداوند علم اول و آخر را به او عطا مي فرمايد و سزاوار زيارت روح در ليلة القدر مي گرداند.

پرسيدم: مگر روح همان جبرئيل نيست؟

فرمود: جبرئيل از ملائكه است و روح خلقي اعظم از ملائكه است مگر چنين نيست كه خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: «تنزل الملائكة و الرّوح في ليلة القدر» در اين شب فرشتگاه و روح را نازل مي گرداند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج48، ص2. روستاي اطراف مدينه كه در آنجا قبر آمنه مادر حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم است و منتهي الامال، ج2، ص187، نام منزلي است بين مكه و مدينه.

[2] هدية الاحباب، حاج شيخ عباس قمي، ص207. الصفار القمي ثقة عظيم القدر وجه اصحابنا القميين وقليل السقط في الرواية صاحب تصنيفات جيده مثل كتابهاي حسين بن سعيد و از شاگردان احمد بن محمد بن خالد برقي است بلكه زيادتر از جمله بصائر الدرجات است كه در دست است وفاتش در قم سنه 209.

[3] منتهي الامال، ج2،ص189.

[4] آل عمران، آيه 18.