بازگشت

مراقبت امام از هواداران خود در دستگاه خلافت


امام مراقب رفتار هواداران خود در دستگاه خلافت بود و دقيقاً حالات آنان را زير نظر داشت و آنان را دائماً توصيه مي كرد كه با دقت از سياست تقيه پيروي نمايند تا در دستگاه خلافت شناخته نشوند تا بتوانند به شيعيان خدمت كنند در اين رابطه رواياتي نقل شده است كه حاكي از مواظبت دقيق امام از هواداران با نفوذ خود در دستگاه خلافت مي باشد.

مرحوم مفيد نقل مي كند كه روزي هارون لباسهائي به منظور تكريم علي بن يقطين (وزير خود) فرستاد و در ميان آنها جبه اي از خز سياه رنگ از لباسهاي طلاكوب سلطنتي بود.

علي بن يقطين (روي عقيده اي كه نسبت به امامت حضرت موسي بن جعفر و علاقه اي كه به آن بزرگوار داشت)، قسمت زيادي از آن لباس ها را به نزد آن حضرت فرستاد و در ميان آنها جبه را نيز به نزد آن حضرت فرستاد و مقداري از مال خود را نيز كه هر ساله بر حسب معمول از خمس مال خود براي آن حضرت مي فرستاد، بر آنها افزود چون اين هدايا به دست امام رسيد همه را پذيرفت تنها آن جبه را برگرداند و در نامه اي به علي بن يقطين نوشت اين جبه را نگهدار كه براي آن جرياني در پيش است.

علي بن يقطين به دستور امام عمل كرد و آن را نگهداري نمود و چون چند روز از اين داستان گذشت روزي ابن يقطين به غلام خود خشمناك شده و او را از خدمت عزلش كرد و آن غلام علاقه علي بن يقطين را به حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) مي دانست و از فرستادن هدايا اطلاع داشت از اينرو پيش هارون رفت از علي بن يقطين بدگوئي كرد و گفت اين مرد معتقد به امامت موسي بن جعفر است و هر سال خمس مال خود را به نزد او مي فرستد و آن جبه اي كه اميرالمؤمنين به او مرحمت كرده بود، در فلان موقع به نزد او فرستاد.

هارون از شنيدن اين سخن سخت عصباني شد و گفت: من اين جريان را تحقيق مي كنم و اگر چنان باشد كه تو مي گوئي او را خواهم كشت و در همان ساعت دستور به احضار علي بن يقطين داد و چون در برابرش حاضر شد گفت: آن جبه اي كه به تو داده بودم چه كردي؟! گفت: اي اميرالمؤمنين آن جبه در پيش من است و در چمداني مهر كرده و معطر نهاده ام و از آن نگهداري مي كنم و هر روز صبح آن چمدان را باز كرده و براي تبرك و تيمن به آن نگاه مي كنم و آن را مي بوسم و دوباره سرجاي خود قرار مي دهم.

هارون گفت: هم اكنون آن را پيش من بياور. علي بن يقطين يكي از غلامان خود را طلبيد و به او گفت به فلان اطاق برو و كليد آن را از كليددار من بگير و درِ آن را باز كن و فلان صندوقي كه در آنجاست درش را باز كن و چمداني مهر كرده در آن است آن را با همان مهري كه دارد پيش من بياور. طولي نكشيد كه غلام چمدان را مهر كرده آورد و در برابر هارون به زمين نهاد. هارون چون باز كرد، جبه را در آنجا ديد، خشمش فرو نشست و به علي بن يقطين گفت: آن را به جاي خود باز گردان و به سلامت باز گرد كه پس از اين سخن هيچ بدگو و سخن چيني را درباره تو نخواهم پذيرفت و دستور داد جايزه زيادي به او بدهند و دستور داد آن غلام سعايت كننده را هزار تازيانه بزنند. [1] .

روايت ديگري كه مرحوم مفيد آن را در باب معجزات حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) نقل كرده، حاكي از آن است كه در بغداد ميان بزرگان شيعه درباره مسح پاها در وضو اختلاف شد كه آيا آن را از انگشتان تا به بلندي مفصل بايد كشيد يا به عكس؟ علي بن يقطين نامه اي به حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) نوشت كه فدايت شوم اصحاب ما درباره مسح پاها اختلاف كرده اند، اگر صلاح بدانيد به خط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء مرقوم فرمائيد تا انشاءالله تعالي بر طبق آن عمل كنم؟

امام در پاسخ نامه طرز وضوء ساختن را دقيقاً به سبك اهل سنت به وي تعليم فرمود و تأكيد كرد، به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگري وضوء را انجام ندهي و از اين دستور تخلف ننمائي.

چون نامه به علي بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضوء برخلاف آن گويند، در شگفت شد ولي با خود گفت مولا و آقاي من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم. و همچنان كه حضرت دستور فرموده بود، وضوء مي ساخت و با همه شيعه به خاطر امتثال امر آن بزرگوار در اين باره مخالفت مي كرد.

تا اينكه پيش هارون از علي بن يقطين سعايت و بدگوئي كردند و به او گفتند او مردي است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است. هارون به بعضي از نزديكان خود گفت: درباره ي علي بن يقطين نزد من زياد حرف مي زنند و او را متهم به مخالفت با ما و ميل به سوي مذهب رافضيان كرده اند، و من در انجام خدمتش نسبت به خود تقصير و كوتاهي نديده ام و بارها او را آزمايش كرده ام و چيزي نفهميده ام و مي خواهم دوباره آزمايش كنم به طوري كه خود او نفهمد كه مجبور شود از من تقيه نمايد.

گفتند: اي اميرالمؤمنين رافضيان در مسأله وضوء با سنيان اختلاف دارند، او را از كيفيت وضوء گرفتنش آزمايش كن. هارون گفت: آري از اين راه مذهب او آشكار مي شود سپس چندي او را به حال خود وا گذاشت آنگاه او را به كاري در خانه خود وادار كرد تا اينكه هنگام نماز شد و علي بن يقطين معمولاً در محلي خلوت براي وضوء و نماز مي رفت هارون وقت نماز پشت ديواري ايستاد به طرز وضوء نگاه كرد به طوري كه علي بن يقطين او را نمي ديد، علي بن يقطين مثل سنيها وضوء ساخت و هارون چون ديد علي بن يقطين چنين كرد، خودداري نتوانست و خود را به علي بن يقطين نشان داد و فرياد كشيد: اي علي بن يقطين دروغ مي گويد هر كس كه مي پندارد تو رافضي هستي و از آن پس موقعيت او در پيش هارون بهتر شد.

پس از اين جريان، نامه اي از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) خطاب به علي بن يقطين رسيد كه از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده، وضوء بگير زيرا آنچه به تو رسيده بود منتفي شد والسلام. [2] .

امام كاظم (عليه السلام) تلاشش بر اين بود كه علي بن يقطين را در دربار عباسي حفظ كند تا از طريق او شيعيان خود را از گرفتاري و دربدري نجات بخشد و به او به هيچ وجه اجازه نمي داد از پست خود كناره گيري نمايد و لذا وقتي كه او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت در دستگاه خلافت را ترك گويد امام از دادن چنين اجازه اي خودداري كرده و فرمود: «لا تفعل فانّ لنا بك انساً و لإخوانك بك و عزّاً و عسي ان يجبر الله بك كسراً و يكسر بك نائرة المخالفين عن اوليائه يا علي كفّارة اعمالكم الإحسان الي اخوانكم». [3] .

(اين كار را نكن كه ما به تو انس گرفته ايم و تو مايه عزت برادرانت (شيعه) هستي و شايد خدا به وسيله تو شكستي را جبران نمود، وتوطئه هاي مخالفين را درباره آنها بشكند يا علي كفاره گناهان شما، نيكي به برادرانتان است).

در روايت ديگري نقل شده است كه امام در جواب علي بن يقطين فرمود:

«لا لك المخرج من عملهم و اتّق الله». [4] .

(تو جز ادامه كار چاره اي نداري از خدا بترس).

در روايت ديگري آمده است كه وقتي امام كاظم (عليه السلام) به عراق آمد، علي بن يقطين از حال خود به امام شكايت كرد، امام به او فرمود:

«يا علي انّ لله تعالي اولياء مع اولياء الظّلمة يدفع بهم عن اوليائه و انت منهم يا علي» [5] .

(اي علي خدا را دوستاني در ميان ستمكاران هست كه به وسيله آنها از دوستانش دفع شر مي كند، و تو از آنها هستي اي علي).

تأكيد امام بر صحت و لزوم ادامه كار علي بن يقطين نشان مي دهد كه آن حضرت از وي در رابطه با دفاع از شيعيان استفاده مي كرده است.

از بعضي نقلها معلوم مي شود كه ابن يقطين همچنين در حل پاره اي از مشكلات مذهبي كه حكومت با آن درگير مي شد، از نظرات بلند امام بهره گيري مي كرد [6] .


پاورقي

[1] اختيار معرفه الرجال ص459.

[2] مفيد، ارشاد ص5-274.

[3] مفيد، ارشاد ص6 – 275.

[4] مجلسي بحار ج48 ص136.

[5] حميري قرب الاسناد ص126.

[6] كشي اختيار ص433.