بازگشت

منطق هشام طاغوت زمان را مي لرزاند


هارون با شنيدن اين جمله، چهره درهم كشيد و گفت: هشام مطلب را آشكار كرد. آيا با زنده بودن وي سلطنت من يك ساعت باقي مي ماند؟ به خدا سوگند، اثر زبان اين مرد در دلهاي مردم از صد هزار شمشير برنده تر و مؤثرتر است. [1] .

بي درنگ فرمان داد هشام را دستگير كنند. هشام از گرداب خشم هارون به مدائن گريخت. از آنجا به كوفه رفت، در منزل ابن شرف پنهان شد و حدود دو ماه بعد جهان مادي را وداع گفت.

حضرت رضا (ع) درباره او فرمود: خدا او را رحمت كند. بنده اي خيرخواه و دلسوز و يك انسان حقيقي بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش كردند. [2] .

در پايان اين نوشتار، بيان سفارشهاي اخلاقي امام هفتم (ع) به هشام بن حكم بسيار مناسب مي نمايد:

1 ـ «يا هشام ان العاقل الذي لا يشغل الحلال شكره و لا يغلب الحرام صبره.»

اي هشام، عاقل كسي است كه حلال او را از سپاسگزاري باز ندارد و حرام بر صبرش چيره نشود.

2 ـ «يا هشام ان العاقل لا يكذب و ان كان فيه هواه.» [3] .

اي هشام، عاقل دروغ نمي گويد، هر چند دلخواهش باشد.

3 ـ «يا هشام لا دين لمن لا مروة له و لا مروة لمن لا عقل له. ان اعظم الناس قدراً الذي لا يري الدنيا لنفسه خطراً. اما ان ابدانكم ليس لها ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها.» [4] .

اي هشام كسي كه جوانمردي ندارد، دين ندارد و كسي كه عقل ندارد، جوانمردي ندارد. با ارزش ترين مردم كسي است كه دنيا را براي خود منزلت و مقام با ارزشي نداند. همانا براي بدنهاي شما بهايي جز بهشت نيست. پس آن را به غير بهشت [و ارزانتر] نفروشيد.

4 ـ «اي هشام، عاقل به كسي كه مي ترسد دروغگويش بخواند، خبر نمي دهد و از آنكه نگراني مضايقه دارد، چيزي نمي طلبد و به آنچه توانا نيست، وعده نمي دهد و به آنچه در اميدواري اش سرزنش شود، اميد نمي بندد و به كاري كه مي ترسد در آن درماند، اقدام نمي كند.»


پاورقي

[1] جامع الرواة، اردبيلي، ج 2، ص 313.

[2] هشام بن حكم، صفايي، ص 121.

[3] معجم رجال الحديث، ج 19، ص 281.

[4] اصول كافي، ج 1؛ كتاب عقل و جهل، ج 12.