بازگشت

يونس بن عبدالرحمن


او بنده اي صالح، دانشمندي بلند مرتبه، انساني به كمال رسيده و عابدي زاهد بود و از اصحاب اجماع به شمار مي رفت.

در زمان هشام بن عبدالملك خليفه ي ستمگر اموي، متولد شد. امام باقر عليه السلام



[ صفحه 155]



را در مكه، بين صفا و مروه ملاقات كرد، لكن حديثي از آن بزرگوار روايت نكرده است. امام صادق عليه السلام را نيز در روضه ي پيامبر زيارت كرد كه بين قبر و منبر در حال نماز بود. به همين دليل نتوانست چيزي از آن حضرت بپرسد.

يونس احاديث بسياري از امام موسي كاظم، امام رضا و امام جواد عليهم السلام روايت كرده است. او در ميان مردم به قدري معروف بود و طرفداري او از هر يك از مذاهب موجود در آن زمان، به قدري در گرايش مردم به آن مذهب مؤثر بود كه بزرگان يكي از مذاهب آن روزگار پول هنگفتي در اختيار وي قرار داد تا وي به مذهب آنان معتقد گردد، اما او پول را برگرداند و از اين كار امتناع كرد.

«ابوهاشم جعفري» مي گويد: يكي از كتابهاي يونس بن عبدالرحمن را به امام حسن عسكري عليه السلام عرضه كردم. حضرت پرسيد: اين كتاب تصنيف كيست؟

عرض كردم: تصنيف يونس بن عبدالرحمن است.

فرمود: حق تعالي در برابر هر حرف از اين كتاب، نوري در روز قيامت به او عطا فرمايد.

در روايت ديگر است كه آن كتاب را تا آخر، صفحه به صفحه ورق زد، سپس فرمود: اين دين من و دين همگي پدران من است و تمام آن حق است.

يكي از فقها از امام رضا عليه السلام پرسيد: راه من دور است و هميشه دستم به شما نمي رسد تا سؤالات شرعي خود را از شما بپرسم، پس مشكلات ديني خودم را با چه كسي در ميان بگذارم؟

حضرت فرمود: سؤالات خود را از يونس بن عبدالرحمن بپرس.

همچنين روايت شده است كه امام رضا در حق يونس فرمود: يونس در زمان ما مثل سلمان فارسي است در زمان خود.

و نيز گفته اند كه وقتي امام موسي كاظم عليه السلام به شهادت رسيد، اموال زيادي از مردم نزد وكيلان آن حضرت بود. شيطان بعضي از آنها را فريب داد و آنان



[ صفحه 156]



طمع در آن اموال كردند و به همين دليل وفات امام موسي كاظم را انكار كردند و «واقفي» [1] مذهب شدند. يكي از اين افراد هفتاد هزار دينار و ديگري سي هزار دينار نزد خود داشت. وقتي كه يونس بن عبدالرحمن، امامت حضرت امام رضا عليه السلام را تبليغ مي كرد، آنها ترسيدند كه مردم از گرد ايشان پراكنده شوند، لذا به يونس پيغام دادند كه اگر ساكت شود، ده هزار دينار به او خواهند داد.

يونس در پاسخ گفت: من از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام شنيدم كه فرمودند: هرگاه در ميان مردم بدعت ظاهر شد، بر پيشواي مردم لازم است كه علم خود را ظاهر سازد و اگر اين كار را انجام ندهد، نور ايمان از او ربوده خواهد شد. و من جهاد در دين و فرمان خدا را ترك نخواهم كرد.

جواب يونس باعث شد كه «واقفيه» به شدت با او دشمن شوند و با وي به مبارزه برخيزند.

هميچين روايت شده است كه يونس هر روز ابتدا به زيارت چهل نفر از برادران ديني اش مي رفت و به آنان سلام مي كرد. آنگاه به منزل خود باز مي گشت و غذا مي خورد و نماز مي گذارد و سپس مشغول تأليف و تصنيف كتاب مي شد.


پاورقي

[1] واقفي مذهب، از گروهي است كه رحلت حضرت موسي بن جعفر را انكار كردند و آن حضرت را حضرت مهدي و امام آخرين دانستند و گفتند امام هفتم زنده است و تا دنيا را پر از عدل ننمايد وفات نخواهد كرد.