بازگشت

بررسي تحكيم امامت


امامان گرامي ما را رسم بر اين بود كه براي شناساندن امام و مرجع علمي و سياسي و ديني بعد از خويش، به نام و شخص او تصريح مي فرمودند تا براي آنها كه هم مي خواستند از اين رهگذر سوء استفاده هاي سياسي بكنند، راه فراري باقي نماند، و هم شيعيان راستين، امام و جانشين واقعي را باز شناسند. از اين رو در مورد امام كاظم عليه السلام نيز علاوه بر تصريحات آشكار و غير قابل انكاري كه از صدر اسلام و از زبان مبارك رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باقي مانده بود [1] ، پدر گرامي آن حضرت نيز با وجود حكومت خفقان آور عباسي، باز در موارد بسياري به امامت آن بزرگوار پس از خويش تصريح فرموده است.

اهميت اين تصريحات وقتي بيشتر معلوم مي شود كه دريابيم در اواخر حكومت منصور، خفقان و استبداد چنان به اوج خود رسيده بود كه امام صادق براي رد گم كردن و كاهش فشار حكومت، چند نفر را به عنوان وصي خود معرفي كرد كه در ميان آنها نام منصور دوانيقي، فرماندار مدينه، همسر و دو تن از فرزندان امام صادق نيز به چشم مي خورد. اين موضوع باعث ايجاد سردرگمي، هم در ميان حكومت و هم در ميان مردم عامي شده بود.

اما امام صادق در خفا به ياران و نزديكان و پيروان خويش، امام كاظم را به



[ صفحه 106]



عنوان جانشين خود معرفي فرمود. در اين مورد به ذكر چند نمونه اكتفا مي شود:

1 - «علي بن جعفر» مي گويد: پدرم امام صادق عليه السلام به گروهي از اصحاب و خواص خويش فرمود: سفارش مرا در مورد فرزندم «موسي» بپذيريد، زيرا او از همه ي فرزندان من و نيز از همه كساني كه از من به يادگار مي مانند، برتر است و جانشين من پس از من و حجت خداوند بر همه ي بندگان خدا خواهد بود. [2] .

2 - «عمر بن ابان» مي گويد: «امام صادق عليه السلام، امامان پس از خود را ياد كرد.

من «اسماعيل» فرزند ايشان را نام بردم، فرمود: نه، به خدا سوگند اين كار به اختيار ما نيست. به دست خداست. [3] .

3 - «زراره» يكي از برجسته ترين شاگردان امام صادق مي گويد: خدمت آن بزرگ رسيدم، سرور فرزندانش حضرت موسي كاظم عليه السلام، سمت راست آن گرامي و جنازه اي - جنازه ي اسماعيل فرزند بزرگ امام صادق - روبروي حضرت قرار داشت.

به من فرمود: «زراره برو و داود رقي، حمران و ابوبصير - سه تن از ياران آن حضرت - را بياور.»

رفتم و آوردم. ديگران هم آمدند تا سي نفر شديم و اطاق پر شد.

امام به داود رقي فرمود: «پارچه ي روي جنازه را كنار بزن.» داود اين كار را كرد. آنگاه آن گرامي فرمود: «داود! ببين اسماعيل زنده است يا مرده؟»

عرض كرد: سرور من! مرده است.

امام به يكايك حاضران، جنازه را نشان داد و همه گفتند كه اسماعيل مرده است.

فرمود: «خداوندا، گواه باش.» - كه براي رفع اشتباه مردم تا اين اندازه كوشيدم. -

سپس دستور داد او را غسل و حنوط كردند و در كفن نهادند و چون تمام شد



[ صفحه 107]



به مفضل فرمود: «صورت او را باز كن.»

مفضل دستور امام را اجرا كرد. آنگاه فرمود: زنده است يا مرده؟

مفضل عرض كرد: مرده است.

باز امام از همه ي حاضران پرسيد و همه همان را گفتند و حضرت دگر بار فرمود: «خدايا گواه باش. اما باز گروهي كه مي خواهند نور خدا را خاموش كنند موضوع امام بودن اسماعيل را مطرح خواهند كرد.»

در اين هنگام به فرزندش «موساي كاظم» اشاره كرد و فرمود: «خدا نور خود را تأييد مي كند، گر چه گروهي آن را نخواهند.»

اسماعيل را دفن كردند، امام از حاضران پرسيد: «آنكه در اينجا دفن شد كه بود؟»

همه گفتند: فرزند شما اسماعيل بود.

امام فرمود: «خدايا، گواه باش.»

سپس دست فرزند خود «موسي» را گرفت و فرمود: «او بر حق و با حق است و حق از اوست تا روز رستاخيز.» [4] .

4 - «منصور بن حازم» نقل كرده است كه: «به امام صادق عرض كردم: پدر و مادرم فداي شما باد، هر صبح و شام جانها در معرض مرگ قرار دارند. اگر براي شما چنين پيش آيد چه كس امام ما خواهد بود؟»

امام دست بر شانه ي راست فرزندش «ابوالحسن موسي» زد و فرمود: «اگر براي من پيش آمدي رخ داد، اين فرزندم امام شما خواهد بود.»

و آن گرامي در آن هنگام 5 ساله بود و «عبدالله» فرزند ديگر امام صادق - كه بعدها برخي به امامت او عقيده مند شدند - نيز در آن مجلس با ما بود. [5] .

5 - شيخ مفيد - كه رحمت گسترده ي خداوند به روان پاك او باد - مي گويد: گروهي از بزرگان ياران امام ششم - كه ذكر نامشان به درازا مي كشد - موضوع جانشيني حضرت امام كاظم عليه السلام را روايت كرده اند و نيز از اسحاق و علي «دو



[ صفحه 108]



برادر امام موسي كاظم - كه در فضل و ورع و تقواي آنان ترديدي نيست، روايت شده است. [6] .

با اين همه تأكيدها و تصريحها، براي شيعه و آنان كه با امام صادق سر و كار داشتند مشخص و معين بود كه پس از آن گرامي، فرزندش ابوالحسن موسي بن جعفر الكاظم امام است نه اسماعيل كه در زمان حيات پدر از دنيا رفت، و نه فرزند اسماعيل كه «محمد» نام داشت و نه فرزند ديگر امام صادق كه «عبدالله» نام داشت.

با اين وجود، پس از درگذشت آن امام راستين، گروهي به امامت فرزندش اسماعيل يا فرزند اسماعيل و يا عبدالله معتقد شدند و از مسير روشني كه برايشان تعيين شده بود، منحرف شدند.



[ صفحه 109]




پاورقي

[1] كليني - اصول كافي - ج 1 - ص 476.

[2] طبرسي - اعلام الوري - ص 291.

[3] بصاير الدرجات - ص 471.

[4] علامه ي مجلسي - بحارالانوار - ج 48 - ص 21.

[5] شيخ مفيد - ارشاد - ص 270.

[6] مدرك بالا.