بازگشت

برخوردهاي هارون با امام كاظم


لازم به يادآوري است كه هارون در سال صد و هفتاد بر سركار آمد و تا سال صد و نود و سه قدرت را در دست داشت. او در اين مدت، درگيري هاي مختلفي با علويان داشت و در موارد متعددي به ايذا و كشتار آنها اقدام مي كرد كه در اين مختصر، مجال بيان تفصيلي آنها نيست.

اخبار اين قتل ها و كشتارها را ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين و برخي از آنها را طبري در كتاب خود آورده است. به طور كلي مي توان گفت: اعمال فشارهاي هارون نسبت به شيعيان قابل قياس با دوره هاي پيشين نبود و از لحاظ گستردگي و شدت بايد با دوره هايي مانند دوران متوكل مقايسه شود.

البته بعيد نيست كه هارون در مواردي سهل گيري هايي هم نسبت به مخالفان خود به ويژه علويان نشان داده باشد؛ ولي متأسفانه به دليل آنكه تاريخ دقيق برخوردهاي امام عليه السلام و هارون مشخص نيست، نمي توان آنها را در يك سير تاريخي منظم بيان كرد.

برخي روايات نشان مي دهد كه هارون در اوايل كار نسبت به امام عليه السلام سخت گيري نشان نمي داد، ولي به مرور زمان و بنا به دلايلي به تدريج حضرت را تحت فشار بيشتر و بيشتر قرار داد. بارها او را به مجلس خود احضار مي كرد و گاهي با نرمي و گاهي به تندي با او رفتار مي نمود.

بنابر روايتي از شيخ صدوق رحمه الله، روزي هارون كسي را به دنبال امام موسي بن جعفر عليه السلام فرستاد و دستور داد تا هر چه زودتر حضرت را حاضر كند. وقتي مأمور خليفه در مدينه به حضور امام عليه السلام رسيد و از ايشان خواست نزد خليفه حاضر شود، امام عليه السلام فرمود:

اگر خبري از جدم نشنيده بودم كه اطاعت از سلطان به جهت تقيه واجب است، هرگز نزد او نمي آمدم!

و هنگامي كه نزد هارون حاضر شد او غضب خود را پنهان كرد و به نوازش امام عليه السلام پرداخت و پرسيد: چرا به ديدار ما نمي آيي؟ امام عليه السلام فرمود:

پهناوري كشورت و دنيادوستي تو مانع مي شود.



[ صفحه 328]



آن گاه هارون هدايايي به آن حضرت داد. امام عليه السلام درباره ي قبول آن هدايا فرمود:

به خدا قسم! اگر من در فكر تزويج عذب هاي آل ابي طالب نبودم تا نسل او براي هميشه قطع نشود، هرگز اين هدايا را نمي پذيرفتم.