بازگشت

روايت منقول از امام هفتم در كتاب احتجاج طبرسي


در كتاب احتجاج طبرسي كه از كتب معتبره است روايت شده از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام كه اين بزرگوار از آبائش روايت فرموده تا مي رسد به حضرت حسين بن علي عليهم السلام:

قال ان يهوديا من يهود الشام و احبارهم كان قرء التورات و الانجيل و الزبور و صحف الانبياء عليهم السلام و عرف دلائلهم جاء الي مجلس فيه اصحاب رسول الله و فيهم علي بن ابيطالب (ع) و ابن عباس و ابن مسعود و ابوسعيد الجهني، فقال يا امة محمد (ص) ما تركتم لنبي درجة و لالمرسل فضيلة الا نحلتموها نبيكم فهل تجيبوني عما اسئلكم عنه فكاع القوم عنه فقال علي بن ابيطالب عليه السلام نعم ما اعطاء الله نبيا درجة و لا مرسلا فضيلة الا و قد جمعها لمحمد صلي الله عليه و آله و زاد محمدا علي الانبياء اضعافا مضاعفة، فقال اليهودي فهل انت مجيبي قال له نعم ساذكر ذالك اليوم من فضائل رسول الله صلي الله عليه و آله ما يقر الله بها عين المؤمنين و يكون فيه ازالة الشك الشاكين في فضائله صلي الله عليه و آله.

فرمود يك نفر يهودي از يهوديان شام كه از احبار و دانشمندان ايشان بود و او تورات و انجيل و زبور و صحف انبياء و پيغمبران را خوانده و عارف به دلائل ايشان بود آمد به مجلس و محفلي كه بودند در آن مجلس اصحاب رسول الله پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم و در ميان ايشان بود علي بن ابيطالب ولي الله اعظم (ع) و ابن عباس و ابن مسعود و ابوسعيد جهني، پس خطاب به



[ صفحه 96]



آنها نموده گفت اي امت محمد (ص) شما نگذاشتيد براي هيچ نبيي درجه اي و براي هيچ رسولي فضيلتي مگر اينكه همه درجات و فضائل را جمع كرده ايد براي حضرت محمد صلي الله عليه و آله و همه را نسبت به حضرت ختمي مرتبت پيغمبر خودتان مي دهيد آيا جواب مي دهيد مرا از آنچه سؤال نمايم از شما پس قوم ترسيدند از او (معلوم مي شود آنها خود را مهيا براي مناظره ي با او نديدند) اما بنازم يگانه رجل قهرمان جامع تمام كمالات و فضائل بعد از نبي خاتم كه آمد به ميدان مناظره با آن عالم يهودي كه مرد جواب از سؤالات خود را در آن مجلس مي طلبيد.

فقال علي بن ابيطالب عليه السلام نعم، بلي البته چنين است خداي متعال عطا نكرده به هيچ نبيي درجه اي و به هيچ رسولي فضيلتي مگر اينكه همه را جمع كرده از براي حضرت محمد خاتم الانبياء و الرسل صلي الله عليه و آله و زياد نمود فضائل آن حضرت را بر جميع پيغمبران سلف باضعاف مضاعف.

پس گفت آن عالم يهودي به حضرت امير اهل ايمان علي عليه السلام آيا تو مي خواهي جواب دهنده من باشي حضرت فرمود آري آنقدر از فضائل رسول الله امروز براي تو بيان كنم كه روشن شود چشم مؤمنين و موجب ازاله شك شاكين و منكرين باشد در آن، آنچه بگويم در فضائل آن حضرت صلي الله عليه و آله.

عالم يهودي گفت اينك من سؤال مي كنم پس تو خود را مهيا براي پاسخ من نما علي عليه السلام فرمود بپرس هر چه خواهي، يهودي شروع كرد از فضائل و كمالات آدم ابوالبشر گرفته تا عيسي بن مريم عليهماالسلام هر چه پرسيد حضرت امير اهل ايمان جواب داد و ثابت نمود كه نه تنها پيغمبر خاتم اين كمال و فضيلت را واجد بوده بلكه بالاتر و بهتر از آن را به اضعاف مضاعف حضرت ختمي مرتبت محمد صلي الله عليه و آله دارا بوده و مقام جمع الجمعي كمالي داشته است و چون اين روايت بسيار طولاني است ما از بيان آن صرف نظر نموده خواننده را به كتاب احتجاج طبرسي حواله مي دهيم اما جا



[ صفحه 97]



دارد كه علاقه مندان به دانستن فضائل پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم به دقت اين روايت معتبر با اهميت را مورد مطالعه قرار دهند تا به عظمت شخصيت آن حضرت بيش از پيش اطلاع و استحضار كامل حاصل نمايند.

الحق عندليب گلستان قرآن و بلبل آستان ولايت لسان الغيب حافظ عليه الرحمه نيكو گفته است:



بحسن و خلق و وفا كس بيار ما نرسد

تو را در اين سخن انكار كار ما نرسد



اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند

كسي بحسن و ملاحت به يار ما نرسد



هزار نقد ببازار كائنات آرند

يكي به سكه كامل عيار ما نرسد



هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكي

به دلپذيري نقش نگار ما نرسد



تا اينجا اشعار درربار از حافظ قرآن است و از اينجا نيز مؤلف اضافه نموده است.



هزار بينه دارم كه در نظام وجود

كسي به مرتبه ي ختم انبياء نرسد



ز صد هزار پيمبر كه در جهان آمد

كسي به منزلت و فضل مصطفي نرسد



بحسن معني و صورت مثال او نبود

تو را در اين سخن انكار كار ما نرسد



محمد است كه او را ستود ذات ودود

ز حق ثنا بكسي جز بيار ما نرسد





[ صفحه 98]





خدا و جمله ملائك ثناي او گويند

دعاي ما به سماء جز كه با ثنا نرسد



شفيع جمله خلايق بروز محشر اوست

كسي به رتبه ي احمد زماسوا نرسد



مراست دست بدامان اين چنين ياري

كه از ازل و ابد كس بيار ما نرسد



باري پس از سؤال و جواب فيمابين عالم يهودي و حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام آن دانشمند يهودي كه فهميد برتري و فضيلت و جامعيت حضرت ختمي مرتبت محمد (ص) را تسليم مطلق شد و اسلام آورد و شهادتين بر زبان جاري كرد و گفت :

اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و اشهد ان ما اعطي الله عزوجل نبيا درجة و لا مرسلا فضيلة الا و قد جمعها لمحمد صلي الله عليه و آله و زاد علي الانبياء صلوات الله عليهم اجمعين اضعاف درجات.

و از جمله فرازهاي مورد سؤال عالم يهودي از حضرت اين بود كه گفت خداوند به سليمان عطا كرد ملك و پادشاهي كه بعد از او به احدي نداد، حضرت امير عليه السلام فرمود ذات احديت جلت عظمته افضل از اين را به حضرت ختمي مرتبت اعطاء نمود روزي ميكائيل نازل شد به زمين با اينكه قبلا هرگز هبوط به زمين نكرده بود، و به محضر پيغمبر اكرم (ص) آمده عرض نمود من از صقع الوهي نزد تو آمده ام و اين پيام را آورده ام: يا محمد اگر تو پادشاهي روي زمين خواهي اينك مفاتيح جميع خزائن ارض را براي تو آورده ام بستان آن را كه تمام كوهها طلا و نقره گردد براي تو و با تو سير كند هر جا سير كني و اين همه كه گفتم از تو باشد بي آنكه كم شود و نقصان يابد از تو چيزي كه مهيا و آماده است در آخرت براي تو حضرت به سوي جبرئيل كه خليل وي بود از جمله ملائكه، ايمائي فرمود، جبرئيلش بتواضع و بندگي



[ صفحه 99]



اشاره نمود.

پس حضرت در پاسخ ميكائيل گفت مي خواهم پيغمبر باشم و به طريق بندگان زندگاني كنم آكل يوما و لا آكل يومين تا ملحق شوم به برادران خود از انبياء، فزاده الله تبارك و تعالي الكوثر و اعطاه الله الشفاعة و ذالك اعظم من ملك الدنيا من اولها الي آخرها سبعين مرة و وعده المقام المحمود.

خداوند حضرت ختمي مرتبت محمد صلي الله عليه و آله را كوثر اعطا نمود، كوثر به معناي خير كثير است و در اين مقام شامل است جميع خيرات نامتناهيه و تمام مواهب و رحمات و فيوضات الهيه و كليه عطايا و آلاء و نعم ربانيه را علي الاطلاق از مواهب و عطاياي لاهوتيه و جبروتيه و ملكوتيه و ناسوتيه و اعم از نعم دنيويه و برزخيه و اخرويه و اعم از نعم غيبيه و شهوديه و اعم از نعم باطنيه و ظاهريه به طوري كه هيچ خير و نعمتي و كمالي و فضيلتي در اقليم هستي و دار وجود از غيب و شهود نيست مگر اينكه همه در تحت حيطه ي كوثر اعطائي الهي به حبيبش خاتم انبياء حضرت محمد مصطفي عليه و آله آلاف التحية و الثناء واقع و قرار گرفته است و اعطا كرده او را مقام شفاعت كبري و البته اين اعطاء اعظم است از ملك دنيا من اولها الي اخرها سبعين مرة.

مضافا باينكه وعده كرده خدا او را به مقام محمود، كما اشار اليه نص الكتاب الالهي لقوله تعالي عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا (آيه 79 سوره اسري).

و شكي نيست كه تجلي تام و ظهور تفصيلي آن حضرت به مظهريت تمامت اسماء الهيه از جماليه و جلاليه سيما اسماء باطنيه در نشئه ي عقبي و دار آخرت و يوم الموعود در دولت مقام محمود است.



عرصه ي دنيا مجال دولت او نيست

عرصه ي عقبي نگر مجال محمد (ص)



آدم و نوح و خليل و موسي و عيسي

آمده مجموع در ظلال محمد (ص)





[ صفحه 100]



چنانكه خود آن حضرت فرموده: آدم و من دونه تحت لوائي يوم القيامة.

عارف عالي مقام حكيم الهي قمشه اي گفته است:



بازآي و ز يار حسن بي حد بين

آن شاهد مطلق مجرد بين



از هر چه بغير يار دل بگسل

و آنگه رخ آن بهشت سرمد بين



بگشاي بباغ ارجعي شهپر

يك شعشعه از جمال احمد بين



از آدم و نوح تا بروح الله

دردي كش باده ي محمد بين



در زير لواي حمد محمودش

صد موسي و عيسي مجرد بين



ختم رسل و طليعه ي ايجاد

مه طلعت آن نبي امجد بين



آن عرش سرير ماه سيما را

آئينه حسن پاك ايزد بين



آن طاير قدسي الهي را

لاهوت مكان و عرش مسند بين



آن روح اصيل و عقل كلي را

در جسم مقدسش مجسد بين



بر سايه ي شهپر همايونش

روح القدس آن سفير ايزد بين



آن دفتر عشق معجز آياتش

خورشيد سپهر وحي ايزد بين





[ صفحه 101]





هر دل كه ز هر دو عالم آزاد است

در طره دلبرش مقيد بين



قوسين نزولي و صعودي را

زان حلقه ي گيسوي مجعد بين



(اوتيت جوامع الكلم) قدر است

پاكان جهان اليه يصعد بين



از عشق جمال او (الهي) را

بر مدح و ثناي او مؤيد بين



فاذا كان يوم القيامة اقعده الله عزوجل علي العرش، و چون روز قيامت كبري شود خداي عزوجل وي را بر عرش نشاند.

فهذا افضل مما اعطي سليمان (ع)، قال له اليهودي فان هذا سليمان قد سخرت له الرياح فسارت به في بلاد غدوها شهر و رواحها شهر قاله له علي عليه السلام لقد كان كذالك و محمد صلي الله عليه و آله اعطي ما هوا افضل من هذا انه اسري به من المسجد حرام الي المسجد الاقصي مسيره شهر و عرج به في ملكوت السماوات مسيره خمسين الف عام في اقل من ثلث ليلة حتي انتهي الي ساق العرش فدنا بالعلم فتدلي فدلي له من الجنة رفرف اخضر و غشي النور بصره فرأي عظمة ربه عزوجل بفواده و لم يرها بعينه فكان كقاب قوسين بينه و بينها او ادني فاوحي الله الي عبده فما اوحي.

يهودي گفت سليمان را رياح مسخر بود و باد وي را سير مي داد بهر جا كه مي خواست از بلاد به سرعتي كه صبح يك ماهه راه را طي مي كرد و شام يك ماهه راه را.

حضرت امير عليه السلام فرمود كه به حضرت محمد صلي الله عليه و آله افضل از اين داده شد چه در كمتر از ثلثي از شب از مسجدالحرام به مسجد اقصي كه يك ماه راه است سير فرمود و از آنجا به ملكوت سماوات كه پنجاه هزار سال راه



[ صفحه 102]



است عروج نمود و منتهي شد به ساق عرش فدنا بالعلم يعني از آنجا نزديك شد به سوي خداي تعالي به حسب علم و دانش و معرفت نه به حسب مكان و طي مسافت پس فرو هشته شد به سوي آن حضرت رفرف اخضر از بهشت كه نورش فروگرفت بصر مباركش را به آن نور ديد و مشاهده كرد عظمت رب خود را بفؤاده و لم يرها بعينه يعني آن شهود و ديدن بدل بود نه به چشم، فكان قاب قوسين او ادني.



اين سخن را ترجمه پهناوري

گفته آيد در مقام ديگري



(قاب قوسين اوادني) را معناي عرفاني لطيفي است كه كنايت از غايت قرب آن حضرت بذات احديت جلت عظمته دارد و مؤلف بيان آن را در رساله معراج رباني كه آيات اول سوره نجم را تفسير و تحقيق نموده شرح داده است و رساله در شرف طبع است و اكنون بشارت مي دهد به محتواي آن رساله از نظر اثبات معراج روحاني و جسماني حضرت ختمي مرتبت و دقايق و لطائف و حقايق و اشاراتي كه در رساله مذكوره مندرج است.



آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند

نكته ها هست بسي محرم اسرار كجاست



باري از جمله ي (ما اوحي) آيه اي است كه در سوره بقره است قوله لله ما في السموات و ما في الارض و ان تبدوا ما في انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء والله علي كل شي ء قدير (آيه 284 سوره بقره).

يعني خداي راست هر چه در آسمان ها و زمين هاست و اگر اظهار كنيد هر چه را كه در نفس هاي شماست و يا پنهان كنيد محاسبه خواهد كرد شما را به آن پس مي آمرزد هر كه را خواهد و عذاب مي كند هر كه را مي خواهد.

و كانت الاية قد عرضت علي الانبياء من لدن آدم عليه السلام الي ان بعث الله



[ صفحه 103]



تبارك و تعالي محمدا (ص) و عرضت علي الامم فابوا ان يقبلوها من ثقلها و قبلها رسول الله صلي الله عليه و آله و عرضها علي امته فقبلوها.

و اين آيه بر جميع انبياي سابق عرض شده بود و بر امتان خود عرض كرده بودند و به سبب ثقل اين آيه و گراني عمل به مقتضاي آن ابا نمودند از قبول آن و چون بر آن حضرت عرض شد و وي بر امت خود عرض نمود قبول كردند.

فلما رأي الله تعالي منهم القبول علم انهم لا يطيقونها فلما ان سار الي ساق العرش كرر عليه الكلام ليفهمه.

و چون بساق عرش رسيد حق تعالي بر سبيل تقرير قبول وي فرمود.

آمن الرسول بما انزل اليه من ربه فاجاب عليه السلام مجيبا عنه و عن امته و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله.

پيغمبر اكرم از جانب خود و امتش فرمود و المؤمنون كل امن بالله الخ.

حق تعالي از قبول ايشان با عدم طاقت رحم نموده رفع مقتضاي آن فرموده و گفت و لا يكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت، پيغمبر اكرم (ص) چون ذات ذوالجلال و الاكرام را در مقام رحمت ديد طلب عفو از سهو و نسيان كه امم سابقه به آن مؤاخذه بودند نموده گفت (ربنا لا توأخذنا ان نسينا او اخطأنا) حق تعالي آنرا نيز رفع نمود پيغمبر اكرم (ص) طلب زيادتي كرد رفع اصر و ثقلي كه بر امم سابقه بود استدعا نموده گفت (ربنا لا تحمل علينا اصرا كما حملته علي الذين من قبلنا) حقتعالي آن را نيز عطا كرد و گفت شدائد و اصاري كه بر امم سابقه بود از امت تو برداشتم.

زيرا نماز ايشان قبول نبود مگر در بقاع معينه از ارض خواه دور بودند از آن بقاع خواه نزديك و براي تو و امت تو همه جاي زمين را مسجد گردانيدم و امم سابقه را چون نجاستي مي رسيد مأمور بودند به مقراض كردن موضع نجاست، (و قد جعلت الماء لامتك طهورا) و قبول قرابين كه بر اعناق خود به بيت المقدس حمل مي كردند اين بود كه ناري نازل شده آن را بسوزاند و صاحب



[ صفحه 104]



قربان مسرورا مراجعت نمايد و الاخاسر و محزون برگردد و از قربان امت تو فقراء و مساكين تناول نمايند و انتفاع يابند و اگر قبول باشد ثواب آن مضاعف كنم والا رفع عقوبات دنيا نمايم و نماز امم سابقه در ظلم ليالي و انصاف ايام بود پنجاه نماز در پنجاه وقت از شبانه روز و براي امت تو پنج نماز است در پنج وقت از اطراف ليل و نهار و جعلت لهم اجر خمسين صلوة، و حسنه ي امم سابقه بحسنه بود و سيئه به سيئه و حسنه ي امت تو بده حسنه و سيئه و گناه به سيئه و گناه ايشان بر دربهاي خانه هاي ايشان نوشته مي شد و همه بر آن مطلع مي شدند و توبه ي ايشان آن بود كه محبوب ترين خوردني ها را بر خود حرام كنند و اگر قبول مي شد در عرض صد سال و هشتاد سال و پنجاه سال قبول مي شد بعد از آنكه به ازاء آن گناه در دنيا عقوبتي كرده شود، و گناه امت تو پوشيده شده است به سترهاي غليظ و گناه پنجاه ساله و صد ساله بخشيده مي شود به توبه اي كه طرفةالعيني كنند بدون اجراي عقوبتي و تحريم مباحي.

و چون آن حضرت عنايت و نوازش و التفات رب العزت را در مورد خود و امتش تا به اين مرتبه ديد طلب زيادتي نموده عرض كرد ( ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به) حق تعالي قبول فرمود گفت به تحقيق كه برداشتم از امت تو سختي ها و بلاهاي امم سابقه و حكايت كرده شود براي تو آنكه تكليف نكرده ام هيچ امتي را به آنچه فوق طاقت ايشان باشد.

حضرت رسول اكرم (ص) درخواست عفو و غفران از امت خود نمود و گفت (واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولينا) حق تعالي فرمود قبول كردم و عفو نمودم از تائبان امت تو سپس حضرت تقاضا كرد (فانصرنا علي القوم الكافرين) حق تعالي فرمود قبول كردم و نصرت دادم امت تو را بر جميع كافران و با اينكه امتت در قلت جمعيت نظر به جميع عالميان مانند خال سفيد و بيضائي باشد كه بر بدن ثور اسودي باشد هميشه ايشان غالب و قادر و قاهر باشند بر طوايف عالميان و استخدام كنند عالميان را و هيچكس استخدام



[ صفحه 105]



ايشان نتوانند و اين مزايا به جهت كرامت و شرافتي است كه توراست نزد من.

و حق علي ان اظهر دينك علي الاديان حتي لا يبقي في شرق الارض و غربها دين الا دينك او يؤدون الي اهل دينك الجزية.

و حق و واجب است بر من كه غالب گردانم دين تو را بر همه اديان تا باقي نماند در شرق و غرب ارض ديني مگر دين تو و يا ديني كه اداي جزيه كنند به اهل دين تو مؤلف گويد از اين روايت نكات مهمي استفاده مي شود و از جمله عنايات و الطاف خاصه الهي است نسبت به امت حضرت ختمي مرتبت محمد صلي الله عليه و آله و مزيت و برتري و فضيلتي كه ذات احديت جلت عظمته به امت پيغمبر رحمت اعطا و افاضه فرموده و وعده داده است كه دين او را بر تمام اديان غالب و قاهر گرداند و مصداق اين قاهريت در دولت و ظهور حضرت مهدي ولي عصر عليه السلام متحقق است، كه نص قرآن فرموده ليظهره علي الدين كله (آيه 9 سوره صف).



آنكه داد خواه از جان بهر آل ياسين است

در كرامت و معجز وارث النبيين است



در زمان او موقوف از ملل قوانين است

يك خدا و يك ملت يك كتاب و يك دين است



ز آن يگانگي گردد عالم خراب آباد



[ صفحه 106]