بازگشت

بيان امام موسي كاظم در توحيد


در كتاب قيم توحيد شيخ صدوق عليه الرحمه نقل شده از علي بن محمد قتيبه از فضل بن شاذان از محمد بن ابي عمير كه گفته محضر انور سيد و مولايم حضرت موسي بن جعفر عليه صلوات الله العلي الاكبر مشرف شدم و عرض كردم يابن رسول الله درسي از توحيد به من تعليم فرماي:

فقال يا ابااحمد لا تتجاوز في التوحيد ما ذكره الله تعالي ذكره في كتابه فتهلك و اعلم ان الله تعالي واحد احد صمد لم يلد فيورث و لم يولد فيشارك و لم يتخذ صاحبة و لا ولدا و لا شريكا و انه الحي الذي لا يموت و القادر الذي لا يعجز و القاهر الذي لا يغلب و الحليم الذي لا يعجل و الدايم الذي لا يبيد و الباقي الذي لا يفني و الثابت الذي لا يزول و الغني الذي لا يفتقر و العزيز الذي لا يذل و العالم الذي لا يجهل و العدل الذي لا يجور و الجواد الذي لا يبخل و انه لا تقدره العقول و لا تقع عليه الاوهام و لا يحيط به الاقطار و لا يحويه مكان و لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير و ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير ما يكون من نجوي ثلثه الا و هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادني من ذالك و لا اكثر الا هو معهم اينما كانوا و هو الاول الذي لا شي ء قبله و الآخر الذي لا شي ء بعده و هو القديم و ما سواه مخلوق محدث تعالي عن صفات المخلوقين علو كبيرا.

فرمود حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام يا ابااحمد در باب توحيد



[ صفحه 40]



خدا تجاوز مكن از آنچه خدا در كتاب خود قرآن ذكر فرموده كه خود را به هلاكت مي اندازي، حكيم سعدي شيرازي گويد:



نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم

نه در ذيل وصفش رسد دست فهم



نه ادراك در كنه ذاتش رسد

نه فكرت به غور صفاتش رسد



بشر ماوراي جلالش نيافت

بصر منتهاي جمالش نيافت



كه خاصان در اين ره فرس رانده اند

بلا احصي از تك فرو مانده اند



پيغمبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده لا احصي ثناء عليك انت كما اثنيت علي نفسك و نيز به نغمه ما عرفناك حق معرفتك متعرف و مترنم است. عارف جامي چنين سرايد:



فهم بسي رفت و نبودش طريق

عقل بسي راند و نبودش مجال



لودنت الفكرة من حجبه

لاحترقت من سبحات الجلال



كار مگس نيست در اين ره پريد

بلكه بسوزد پر عنقا و بال



عز كريم احد لم يزل

جل قديم صمد لا يزال



ان نطق العارف في وصفه

يعجز عن درك عديم المثال





[ صفحه 41]



حافظ قرآن گويد:



عنقا شكار كس نشود دام بازچين

كاينجا هميشه باد به دست است دام را



فرمود امام عليه السلام بدان كه ذات يگانه و يكتاي خدا (واحد است) يعني واحد است به وحدت حقه حقيقه ذاتيه او حق تعالي واحدي است كه ثاني برابرش تصور ندارد نه اينكه واحد عددي باشد زيرا خدا قائلين به وحدت عدديه را تكفير فرموده است لقوله تعالي لقد كفر الذين قالوا ان الله ثالث ثلاثه (آيه 73 سوره ي مائده).

حضرات نصاري قائل به سه اصلند كه آن را اقانيم ثلاثه گويند و اين سه اصل در نظر آنها اب و ابن و روح القدس است و چنان تصور نمودند كه خدا يكي از اين سه تا است و چون خدا را واحد عددي دانستند و معروض عدد سه گردانيدند خدا حكم به كفر آنان فرمود و اگر كسي قائل به وحدت عدديه شود و خدا را واحد عددي بداند خدا را نشناخته و موحد نيست، لذا رئيس الموحدين و سلطان العارفين علي عليه السلام فرموده واحد لا بتاويل عدد (نهج البلاغه).

پس اگر از شما بپرسند توحيد يعني چه مي گوئيد توحيد يعني خدا يكي است و دو تا نيست كه اين كفر است بلكه بگوئيد توحيد يعني خدا يكي است كه دوم برايش فرض ندارد، چه او صرف الوجود است پس به حكم برهان عقلي وحدت حق وحدت حقه حقيقيه ذاتيه لا بشرطيه اطلاقيه احاطيه ي استيعابيه قيوميه وجوديه وجوبيه صمدانيه ازليه سرمديه است، خدا واحد است به اين وحدت بنابراين نه خدا را مثلي است و نه شبيهي است و نه نظيري و نه ضدي و نه كفوي و اين همان است كه بيان آن به نحو نتيجه البرهان در سوره ي مباركه توحيد توصيف شده است لقوله تعالي : قل هو الله احد، الله الصمد، لم يلد و لم يولد، و لم يكن له كفوا احد.



[ صفحه 42]





تعالي الله يكي بي مثل و مانند

كه خوانندش خداوندان خداوند



وراي هر چه در گيتي اساس است

برون از هر چه در وهم و قياس است



بري از عيب و از مانند و از كس

صفاتش قل هوالله احد بس



ثم قال عليه السلام (احد) فرمود يا ابا احمد بدانكه ذات يكتاي خدا احد است.

احد است يعني منزه و مقدس و مبري از جميع اجزاء وجوديه و عقليه وهميه است

احد است يعني منزه و مبري از اجزاء وجودي است يعني مركب از ماده و صورت نباشد.

احد است يعني منزه و مبري از اجزاء عقلي است يعني مركب از جنس و فصل نباشد.

احد است يعني منزه و مبري از اجزاء وهمي است يعني مركب از اجزاء مقداريه نباشد.

بالجمله احد است يعني بسيط مطلق بحت و سازج و وجود صرف و هستي محض است، و غير از خداي يكتا هيچ كس حظي از اين بساطت مطلقه و بهره اي از اين سزاجت صرفه و محضه بوجه من الوجوه ندارد بلكه اين بساطت مطلقه وقف حريم حرم كبريائي احدي صمدي الوهي است فهو البسيط المطلق و به همين جهت منطق وحي فرمود (قل هو الله احد) لمؤلفه:



حق منزه باشد از اجزاء وحد

وصفش آمد قل هوالله احد





[ صفحه 43]





وحدت محضه است ذات پاك او

هستي مطلق نباشد غير او



هست با برهان محكم اين كلام

مثبت آن وحي قرآن و السلام



چون مبري از همه اجزاستي

زين سبب او واحد و يكتاستي



چون محيط است بر همه كون و مكان

وحدتش را وحدت حقه بدان



وحدت صرف است آن ذات صمد

وصفش آمد قل هو الله احد



او وجود مطلق است و او احد

او غني مطلق است و او صمد



گر تو بيني غير او اندر جهان

معني وحدت ندانستي عيان



نيست هستي حقيقي غير حق

ماسوي لاشي ء و باشد شي ء حق



شي ء و في ء است هر چه بيني در جهان

شي ء حق و في ء غير حق بدان



وحدتش ثاني ندارد در جهان

لم يكن كفوا احد او را بدان