بازگشت

تشييع پيكر موسي بن جعفر


روايت شده كه چون سندي بن شاهك جنازه ي آن امام مظلوم را برداشت كه به مقابر قريش نقل نمايد، كسي را واداشته بود كه در پيش جنازه ندا مي كرد: «هذا امام الرافضة فاعرفوه» (اين امام رافضيان است، بشناسيد او را). پس آن جنازه ي شريف را آوردند و در بازار گذاشتند و منادي ندا كرد كه: اين موسي بن



[ صفحه 257]



جعفر است كه به مرگ خود از دنيا رفته است، آگاه باشيد و ببينيد او را.

مردم دورش جمع شدند و نظر افكندند، اثري از جراحت يا خفگي در آن حضرت نديدند و ديدند در پاي مباركش اثر حناست. پس امر كردند علما و فقها را كه شهادت خود را در اين باب بنويسند. تمامي نوشتند مگر احمد بن حنبل كه هر چه او را زجر كردند، چيزي ننوشت.

روايت شده آن بازاري كه نعش شريف را در آن گذاشته بودند، ناميده شد به «سوق الرياحين».

سليمان بن ابوجعفر كه عموي هارون بود، در كنار شط قصري داشت. همين كه صداي غوغاي مردم را شنيد و اين ندا به گوشش رسيد، از قصر به زير آمد و غلامان خود را دستور داد تا جنازه ي مقدس حضرت را گرفتند. سليمان عمامه از سر خود برداشت، گريبان چاك زد و با پاي برهنه به دنبال جنازه ي آن حضرت روان شد. آنگاه دستور داد تا در جلوي جنازه ي آن بزرگوار ندا كنند: كسي كه مي خواهد طيب و پسر طيب را ببيند، بيايد جنازه ي موسي بن جعفر را ببيند.

در همين موقع بود كه همه ي مردم بغداد جمع شدند و صداي شيون از زمين به فلك رسيد. موقعي كه جنازه ي آن حضرت را به قبرستان قريش آوردند، سليمان به حسب ظاهر متصدي غسل و حنوط و كفن آن امام مظلوم شد.

سليمان آن كفني را كه براي خود به مبلغ دو هزار و پانصد دينار خريده بود و تمام قرآن را بر آن نوشته بودند، بر بدن مقدس حضرت موسي بن جعفر عليه السلام پوشانيد و با عزت و احترام تمام جنازه ي مبارك آن حضرت را در قبرستان قريش به خاك سپردند. [1] .

حسن بن موسي نوبختي در كتاب فرق و مذاهب شيعه مي نويسد كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام در موقع وفات وصيت كرده بود او را با همان حلقه هاي زنجير و كندي كه بر دست و پا داشت، به خاك بسپارند. [2] .



[ صفحه 258]




پاورقي

[1] منتهي الآمال، ج 2، صص 397 و 398.

[2] ستارگان درخشان، ج 9، ص 72.