بازگشت

مناظره ي طولاني بين موسي بن جعفر و هارون در مورد اولويت رهبري


در يكي از سفرها كه امام را جلب كردند، هارون با امام با تندي برخورد كرد و گفت: آيا دو خليفه در يك زمان مي شود؟ امام فرمود: دروغگو بر ضد ما زياد شده و از وقتي كه رسول الله از دنيا رفته به ما افترا مي بندند. خلاصه امام او را آرام كرد.

هارون گفت: مسائلي در دل من هست كه مرا ناراحت كرده. اگر جواب كافي درباره ي آنها بدهي آزادت مي كنم و ديگر حرف ديگران را قبول نمي كنم. امام امان خواست و او امان داد تا بدون تقيه حقايق را بگويد.

امام فرمود: هر چه مي خواهي سؤال كن.هارون پرسيد: در حالي كه ما و شما از يك ريشه هستيم، از چه شما بر ما فضيلت يافتيد؟ ما ابناي عباس و شما بني ابي طالب هستيد و اين دو، عموي پيامبرند و ابوطالب در زمان پيامبر فوت كرد اما عباس بعد از پيامبر هم زنده بود.

عراقي مي گويد:



مرا درد و تو درمان مي نماييد

غم تو مرهم جان مي نماييد



چون من تن در بلاي عشق دارم

همه دشوارم آسان مي نماييد



به جان من غم تو شادمان باد

هر آن لطفي كه بتوان مي نماييد



اگر يك لحظه ننماييد مرا سوز

دگر لحظه دو چندان مي نماييد