بازگشت

هشام بن سالم و احول در كوچه هاي مدينه و هدايت موسي بن جعفر


مفيد - عليه الرحمه - مي نويسد: محمد بن قولويه به سند خود از هشام بن سالم روايت كرده كه گفت: پس از وفات امام صادق، من و محمد بن لقمان «مؤمن طاق» در مدينه بوديم و مردم به خانه ي عبدالله افتح رفت و آمد مي كردند به خيال آن كه او بعد از پدرش امام است. ما هم به مجلس او وارد شديم. او از مقدار نصاب زكات پرسيديم. گفت: در دويست درهم، پنج درهم است.گفتيم درصد درهم چه مقدار واجب است؟ گفت: دو درهم و نصف. گفتيم به خدا قسم مرجئه (و سني هاي لاابالي) نيز اين را نمي گويند. عبدالله گفت: به خدا من نمي دانم مرجئه چه مي گويند.



[ صفحه 246]



هشام مي گويد: ما حيران و سرگردان از نزد عبدالله بيرون آمديم. در كنار يكي از كوچه هاي مدينه نشسته مي نگريستيم و نمي دانستيم چه بكنيم و به چه كسي روي آوريم. با خود مي گفتيم به سوي مرجئه يا قدريه يا معتزله يا به سوي زيديه برويم. در هيمن حال بوديم كه ناگهان مرد ناشناسي با دستش به من اشاره كرد. ترسيدم جاسوسي باشد از طرف منصور، زيرا آن روزها جاسوسان منصور در كوچه هاي مدينه پخش بوند و مردم را زير نظر داشتند.

من ترسيدم كه اين مرد از آنها باشد. به مؤمن طاق گفتم: تو از من فاصله بگير؛ مبادا خود را گرفتار كني و اين مرد مرا مي خواهد. به دنبال آن مرد رفتم و خيال كردم نمي توانم از دست او رها شوم. ناچار به مرگ دل داده بودم تا آنكه مرا به در خانه ي موسي بن جعفر راهنمايي كرد و از من جدا شد و رفت.ديدم خادمي بر در خانه ايستاده. به من گفت «ادخل رحمك الله» خدايت رحمت كند! وارد شو! من داخل شدم. ديدم حضرت موسي بن جعفر (ع) نشسته. بي آن كه من حرفي بزنم فرمود: نه به سوي مرجئه برو، نه به سوي قدريه و نه به سوي معتزله و نه به سوي زيديه برو، بلكه به سوي من بيا. عرض كردم: فدايت شوم! پدرت از دنيا رفت؟ فرمود: آري.

گفتم: فدايت شوم! برادرت عبدالله گمان مي كند بعد از پدرش او امام است. فرمود: عبدالله اراده كرده است خدا در روي زمين عبادت نشود. گفتم: بفرماييد بعد از پدر شما امام كيست؟ فرمود: اگر خدا بخواهد تو را راهنمايي مي كند. عرض كردم: شما امام هستيد؟ فرمودند: من اين را نمي گويم و دانستم كه طرز سؤال را بايد عوض كنم. گفتم: براي شما امام واجب الاطاعه هست كه از او پيروي كني؟ فرمودند: نه! اينجا بود كه يقين كردم او امام است و چنان هيبتي و عظمتي از آن بزرگوار در دلم نشست كه جز خدا نمي داند.