بازگشت

اختناق شديد شيعه و امام در زمان هارون


سياست هارون نسبت به اولاد علي (ع) و پيروانش اين بود كه نسل آنها را از ميان بردارد. هارون دستور مي داد سادات را دسته جمعي سر از تن جدا مي كردند به طوري كه حميد بن قحطبه در يك شب شصت نفر از سادات را كه در سه اتاق زنداني بودند كشت و جنازه و سرهاي آنها را در چاه ريخت. ابن قحطبه مي گويد: آخرين آنها پيرمرد سيدي بود. رو به من كرد و گفت: اي مرد بدبخت شقي! فرداي قيامت براي خدا و پيامبرش چه عذري داري؟ در يك شب شصت نفر از فرزندان پيامبر را كشتي! از سخنان او دستم لرزيد. غلام رشيد غضب آلود به من نگاه كرد و گفت: امر هارون را اطاعت كن. من سر آن سيد را هم زدم و غلام نيز او را به چاه انداخت. [1] .

علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعه مي نويسد: بعد از شهادت موسي بن جعفر، هارون يكي از فرماندهان خود را به نام جلودي به مدينه فرستاد و دستور داد به خانه هاي آل ابي طالب حمله كند و لباس زنان را غارت نمايد و براي هر زن فقط يك لباس بماند. جلودي دستور هارون را در مدينه اجرا كرد.

امام رضا (ع) همه ي زن ها را در يك اتاق قرار داد و در آن اتاق ايستاد و نگذاشت جلودي وارد شود. اما اين سرهنگ اصرار داشت وارد شود و خودش آنان را لخت كند. امام التماس كرد و قسم خورد كه من زيور و لباس زنان را مي آورم، به شرط آن كه جلودي داخل نشود. سرانجام در نتيجه ي التماس و ملاطفت امام جلودي قانع شد. امام رضا (ع) هرچه طلا، زيور، لباس و اثاث منزل بود آورد و به جلودي تحويل داد. سپس او همه را پيش رشيد برد. [2] .

سپس اين روش براي آيندگان معيار شد، به طوري كه وقتي متوكل، عمر بن فرج رخجي را فرماندار مدينه و مكه كرد، وي با نهايت شقاوت با آل علي رفتار كرد. آن قدر آل علي را تحت فشار اقتصادي قرار داد و تماس مردم را با آنان ممنوع كرد كه چندين زن سيده با يك پيراهن نماز مي خواندند. وقتي كهنه مي شد وصله مي زدند. وقتي براي پنبه ريسي مي نشستند عريان



[ صفحه 269]



بودند و نمي توانستند از منزل بيرون آيند. فرق متوكل با هارون اين بود كه هارون لباس موجود را غارت مي كرد و از تن آنها بيرون مي آورد و متوكل كاري مي كرد كه نمي توانستند لباس تهيه كنند!


پاورقي

[1] عيون اخبار الرضا، ص 109 و بحار، ج 48؛ تلخيص ص 178-176.

[2] مقاتل الطالبيين ص 599 و شيعه و زمامداران خودسر، ص 188.