بازگشت

پسر فضل بن يحيي، كيسه كش حمام شده


فضل بن يحيي را پسري به دنيا آمد و شاعران در تهنيت آن اشعاري سرودند. فضل، محمد بن زيد دمشقي را احضار كرد. گفت: از تو مي خواهم در ولادت پسرم شعري بخواني.

گويد: من دو بيت خواندم كه يكي را مي نويسم:



و يفرح بالمولود من آل برمك

و لا سيما ان كان من ولد الفضل



مردم شاد مي شوند به سبب تازه مولودي از برمكيان، مخصوصاً كه او فرزند فضل باشد.



[ صفحه 276]



فضل صد هزار درهم به من داد كه ملك عقار خريدم و صاحب ثروت شدم. روزي به حمام رفتم و كيسه كش خواستم. پسر زيبايي را فرستادند. در اثناي كيسه كشيدن من اين شعر را زمزمه مي كردم. ناگهان اين پسر افتاد و غش كرد. به صاحب حمام اعتراض كردم كه جوان صرعي را فرستاده اي! گفت: اين جوان سالهاست در اين حمام است. چنين حالتي از او ديده نشده. سرانجام به هوش آمد. گفتم: چرا اين چنين شدي. پرسيد: گوينده ي اين بيت كيست؟ گفتم: منم. پرسيد: براي چه كسي گفته اي؟ گفتم: براي پسر فضل بن يحيي. گفت: مي داني آن پسر كجاست؟ گفتم: نمي دانم. گفت: آن پسر منم.

محمد گويد: حالم منقلب شد. گفتم: پسرم! من پير شده ام و از پول پدرت ثروت زيادي به دستم آمده. اولادي هم ندارم. همه ي آنها را به تو مي دهم. قبول نكرد و هر چه اصرار كردم فايده نداشت. [1] .

در روايات ديگري نيز تصريح شده كه قاتل موسي بن جعفر، يحيي بن خالد بوده است. عبدالله بن طاووس در ضمن سوال هاي خود از امام رضا (ع) پرسيد كه آيا مسموم كننده ي پدرت يحيي بن خالد بود؟ امام فرمود: نعم سمه في ثلاثين رطبة؛ آري، با سي دانه رطب مسموم او را مسموم كرد. [2] .

صدوق - قدس سره - با سند صحيح از معدان بن يحيي روايت كرده كه امام رضا بعد از شهادت پدرش سخنراني تندي كرد و ما به وحشت افتاديم. گفتيم: بسيار تند حرف زدي. ما از اين طاغي (هارون) درباره ي تو مي ترسيم. فرمود: هر كار مي خواهد بكند. او به من راه پيدا نخواهد كرد. صفوان گويد: مرد موثقي به من گفت: يحيي بن خالد به هارون گفت: اين پسر او يعني رضا به جاي او نشسته و مدعي امامت است. هارون گفت: ما يكفينا ما ضنعنا بابيه تريد ان نقتلهم جميعاً؛ آيا بس نيست براي ما كه پدرش را كشتيم؟ مي خواهي همه ي آنها را بكشيم.؟

برمكيان دشمن سرسخت خاندان پيامبر بودند و دشمني را ظاهر مي كردند. [3] .


پاورقي

[1] منتخب التواريخ، تلخيص از صفحه ي 519 - 518.

[2] معجم الرجال، ج 10، ص 225.

[3] همان، ج 20، ص 46-45.