بازگشت

مهدي، موسي بن جعفر را زنداني كرد


رژيم مهدي كه پس از خلافت پدرش منصور از سال 158 روي كار آمد، امام موسي بن جعفر را از مدينه فرا خواند و وي را در بغداد زنداني نمود. اين عمل ستمگرانه ي او نه قدرت مهدي را زياد كرد و نه در عقيده اي كه مردم به شخصيت امام كاظم داشتند اثر منفي گذاشت. او ناچار سياست تطميع و تهديد را درباره ي شيعه دنبال كرد. امام كاظم پس از آن كه به او اطمينان داد بر ضد وي و فرزندانش به قيام مسلحانه دست نخواهد زد آزاد شد.

مورخان، تفصيل استخلاص امام را چنين آورده اند: مهدي امام را به زندان انداخت. شب هنگام علي بن ابي طالب را در خواب ديد كه به او فرمود «فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الأرض و تقطعوا ارحامكم»؛ آيا مي خواستيد كه اگر به حكومت رسيديد در زمين فساد كنيد و پيوند خويشاونديتان را قطع كنيد؟ او در همان ساعت از خواب بيدار شد. به ربيع، حاجب خود دستور داد امام كاظم را پيش او آورد. وقتي امام آمد او را در كنار خويش جاي داد و خواب را براي حضرتش بيان كرد و سپس از او پرسيد: آيا به من اطمينان مي دهي كه بر ضد من يا يكي از فرزندانم قيام نكني. امام فرمود: به خدا من چنين كاري نكرده ام و اين كار اصولاً در شأن من نيست. مهدي سه هزار دينار به امام داد و او را به مدينه برگردانيد. [1] ابوخالد رماني و ابويعقوب زبالي گويند در«اجفر» (محلي است بين فيد و خزعه در راه مكه) با حضرتش ملاقات كرديم كه سفر اولش بود در ملاقات مهدي. او را وداع كرديم در حالي كه گريان بوديم. فرمود: چرا گريانيد؟ گفتم: اين مأمورين تو را مي برند و نمي دانيم آخر كار چه كار خواهد شد. امام فرمود: در اين مسافرت هراسي بر من نيست و نه بر همراهم، و من حتماً بعد از يك سال به حجاز برمي گردم و در همين مكان با شما ملاقات خواهم كرد. در اين مكان منتظر من باشيد. در مراجعت مرا در اين جا ملاقات خواهيد نمود.

گفتيم بشارت بسيار باارزشي بود. ما منتظر آن وقت بوديم و بعد از يك سال در همان محل،



[ صفحه 248]



ناگهان از دور، سياهي كارواني ديده شد و يك كسي صدا مي زد. به طرف صدا رفتم. ديديم ابوالحسن موسي بن جعفر است كه بر قاطري سوار است. فرمود: آگاه باش ابوخالد! گفتم: آري اي پسر پيامبر! خدا را شكر كه تو را خلاص كرد. فرمود: البته بعد از اين، يك بازگشت ديگري در پيش دارم كه خلاص نخواهم شد. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ بغداد، ج 13، ص 31 و مقاتل الطالبيين، ص 500.

[2] مناقب، ج 4، ص 287.