بازگشت

موسي بن جعفر در مسائل كلامي


امام هفتم با وجود اختناق شديد احاديث بسياري در اختيار شيعه گذاشت و از اين جهت پس از امام باقر و امام صادق - عليهماالسلام - روايات حضرت موسي بن جعفر (ع) از ساير امامان بيشتر است؛ اما به جهت شدت تقيه در غالب روايات از حضرت با عنوان «عالم، عبدالصالح، الرجل» و نظاير آنها ياد مي شود و گاهي نيز ابوابراهيم آورده شده.



[ صفحه 284]



در زمان موسي بن جعفر مكتب اعتزال كه مبناي اصلي آن تكيه بر عقل است رواج داشت و در مسائل ديني در تكيه بر عقل راه افراط مي پيمودند و به نتايج مطلوبي نمي رسيدند. گاهي صفات متضاد به خدا نسبت مي دادند و گاهي برخي از صفات را كه به صراحت قرآن، خداوند به آنها متصف است از او سلب مي كردند. در زمان امام كاظم تأويلات و توجيهات عقلي در مقوله هاي ديني زياد بود. لذا آن حضرت با اين فكر خطرناك بخصوص در رابطه با صفات خداوند مبارزه كرده و رهنمودهاي بسيار مهم و ارزنده اي به شيعيان دادند.

محمد بن حكم گويد: موسي بن جعفر به پدرم نوشت: خداوند والاتر از آن است كه كنه و حقيقت او درك شود. پس او را به آنچه خود توصيف كرده توصيف كنيد و از غير آن دست برداريد. [1] .

نيشابوري مي گويد: به امام هفتم نوشتم كه مردم زمان ما درباره ي توحيد اختلاف دارند. بعضي گويند خداوند جسم است و بعضي گويند او صورت است. حضرت نوشت: منزه باد آن كه محدود نباشد و به وصف درنيايد. چيزي مانند او نيست و او به چيزي نماند و او شنوا و بيناست [2] و در اين روايت از موسي جعفر به «رجل» تعبير شده.

محمدبن حكم گويد: به ابوابراهيم موسي بن جعفر گفتار جوالقي را بيان كردم و گفتار هشام بن حكم را حكايت نمودم كه خدا جسم است. حضرت فرمود: خداي تعالي را همانندي نيست. چه دشنام و ناسزايي بزرگ تر از گفته ي كسي است كه خالق كائنات را به جسم، صورت يا مخلوقش، با محدوديت و اعضا توصيف كند! خداي از اين گفتار برتر و بالاتر است. [3] .


پاورقي

[1] ان الله اعلا و اجل من ان يبلغ كنه صفته فصفوه بما وصف به نفسه و كفوا عما سوي ذلك (كافي، ج 1، ص 137)



زين ده لؤلؤ و اين نه صدف

من عرف نفسه فقد ربه عرف



هر كسي كو عارف نفس خود است

عارف پروردگار سرمد است



پيش خورشيد ازل صد آفتاب

ذره ي خردي نيايد در حساب



روح را كي شمع گفتن مي توان

پيش آن خورشيد بي مانند دان



ما كجا و درك ذات پاك او

نيست كس در رتبه ي ادراك او



آن كه كو را «مام» زاييد اي همام

كي تواند يافتن نور از ظلام



اين وجودي كو نگنجد در جهان

كي درآيد در نهاد اين و آن.

[2] سبحان من لا يحد و لا يوصف و لا يشبهه شي؛ و ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير. (كافي، ج 1، ص 138).

[3] ان الله تعالي لا يشبهه شيئاً اي فحش او خناء اعظم من قول من يصف خالق الاشياء بجسم او صورة او بخلقه او بتحديد و اعضاء تعالي الله عن ذلك علواً كبيراً. (اصول كافي، ج 1، ص 141).