امام كاظم فدك را خواست، پذيرفته نشد
امام كاظم مانند پدرش در مواقع مناسب از بيان حق فروگذار نبود. وقتي مهدي رد مظالم مي كرد امام كاظم وارد شد و او را در چنين كاري ديد. فرمود: چرا آن چه را كه از ما با ستم گرفته شده برنمي گردانيد؟ مهدي گفت: آن چيست؟ امام فرمود: «فدك فاطمه». سپس امام ماجرا را شرح داد. مهدي گفت: حدود آن را مشخص كن تا برگردانيم. امام حدود فدك را مشخص كرد. مهدي گفت: اين مقدار زياد است بايد درباره ي آن فكر كنم. [1] .
[ صفحه 249]
مهدي گرفتار هوسراني و توسعه ي سلطنت بود و نمي توانست در فكر اداي حقوق آل محمد باشد. او در قعر خودخواهي بيچاره مانده بود. چه عالي گفته شاعر:
اي بي نياز ذات تو از هر نياز ما
بيچاره ايم ما و تويي چاره ساز ما
ما را به خويش خوانده اي از بهر بذل خود
ور نه چه احتياج تو بهر نماز ما
بر ما ز لطف، حال خضوع و خشوع ده
خود جذب توست مايه ي سوز و گداز ما
از ما هر آنچه عمل سر زده بود مجاز
يا رب قبول كن به حقيقت مجاز ما
بس رازها كه باعث رسوايي است و بس
مگذار اين كه پرده برافتد ز راز ما
ترسم گر امتحان تو پا در ميان نهد
گردد هبا، عبادت علوي طراز ما
يا رب عنايتي كه شود گاه بندگي
خالص به پيشگاه تو راز و نياز ما
پاورقي
[1] كافي، ج 1، ص 543.