بازگشت

توضيح القاب آن حضرت


1 - عبد صالح؛ ما در توضيح اين لقب به جمله اي از زيارت آن بزرگوار اكتفا مي كنيم:

الصلاة علي موسي بن جعفر الذي كان يحيي الليل بالسهر الي السهر بمواصلة الأستغفار حليف السجدة الطويله و الدموع الغريزة و المناجات الكثيرة و الضراعات المتصلة. [1] .



[ صفحه 120]



«درود بر موسي بن جعفر كه زنده مي داشت شب را هميشه تا سحر به استغفار هميشگي و سجده هاي طولاني و گريه هاي سرشار و مناجات بسيار و ناله هاي پي درپي!»

راوي مي گويد: موقعي كه موسي بن جعفر در بغداد در تبعيد بود، هارون مرا به دنبال او فرستاد. موسي بن جعفر را در خرابه اي پيدا كردم كه كوخي از ليف خرما در آن ساخته شده و موسي بن جعفر آن جا زندگي مي كرد. غلامي در مقابل آن بزرگوار نشسته و با قيچي، مواضع سجده ي ايشان را مقراض مي كرد. آن بزرگوار از بس به سجده رفته بود، مواضع سجده ي او پينه بسته بود.

يكي از مناجاتهاي مشهور آن حضرت در زندان اين است: «خدايا! جاي خلوتي را براي عبادت مي خواستم، شكر تو را كه به من عنايت فرمودي!» [2] .

2 - و اما لقب عالم براي موسي بن جعفر (ع). با توجه به اينكه عمر موسي بن جعفر (ع) در زندان ها و تبعيدها گذشت و دشمن اسلام و انسانيت نگذاشت كه مردم از علم موسي بن جعفر بهره گيري كنند؛ ولي با اين همه موسي بن جعفر (ع) توانست افرادي لايق، و فقيه به عالم اسلام هديه كند. شيخ طوسي رحمة الله عليه در معرفة الرجال خود، افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، صفوان بن يحيي، محمد بن ابي عمير، عبدالله بن مغيره، حسن بن محبوب، احمد بن ابي نصر، و نظير اينان را كه از فقهاي شيعه مي باشند، نام مي برد كه همه از اصحاب اجماع هستند. موسي بن جعفر اصحابي چون علي بن يقطين داشت كه به تشيع بسيار خدمت كرده است، و موسي بن جعفر او را امر نموده بود كه زير پرچم ظلم [3] بماند؛ چون او سمت وزارت



[ صفحه 121]



هارون الرشيد را داشت و موسي بن جعفر (ع) از او مواظبت كامل نمود. موسي بن جعفر در خودسازي و تهذيب نفس مواظب او بود، در حفظ و حراست او نيز كوشا بود و ما به چند قضيه در اين باره اشاره مي كنيم:

1 - ابراهيم جمال كه از شيعيان خوب است، قصد زيارت موسي بن جعفر را كرد و به بغداد آمد تا علي بن يقطين را ملاقات كند؛ ولي نتوانست او را ببيند، پس به مدينه بازگشت. موسي بن جعفر (ع) سراغ علي بن يقطين را از او گرفت، ابراهيم قضيه ي خود را نقل كرد. همان سال علي بن يقطين مشرف شد تا خدمت موسي بن جعفر برسد و نصف شب به خانه ي موسي بن جعفر وارد شد. اما حضرت او را نپذيرفت. شب دوم و شب سوم هم پذيرفته نشد؛ تا اينكه به گريه و التماس افتاد و مي گفت: نمي دانم تقصيرم چيست؟! حضرت او را پذيرفت و فرمود: تا ابراهيم جمال از دستت راضي نشود، از تو راضي نيستم. بالاخره به طور خرق عادت او را روانه ي كوفه كرد و او نصف شب در خانه ي ابراهيم را زد. چون ابراهيم را ديد، گريه كرد. التماس كرد كه از من راضي باش! حتي او را جبرا واداشت كه پايش را روي صورت علي بن يقطين بگذارد. چون به مدينه بازگشت، حضرت فرمودند از تو راضي شدم، و اين كار لطف خاصي بود براي تهذيب نفس كه موسي بن جعفر عليه السلام به او عنايت فرمود.

2 - هارون الرشيد يك پارچه ي قيمتي به علي بن يقطين جايزه داد. علي بن يقطين جامه را خدمت موسي بن جعفر (ع) فرستاد. حضرت پارچه را برگردانيد و فرمود: «پارچه را معطر كن و در جاي محفوظي از آن نگهداري نما.»



[ صفحه 122]



سعايت كاران، قضيه را به هارون اطلاع دادند. روزي هارون پرسيد: كجا است جامه اي را كه به تو جايزه دادم؟ چرا نمي پوشي؟! علي بن يقطين گفت: چون هديه شما بود، آن را معطر كردم و در جاي محفوظي نگهداري مي كنم، و غلام خود را فرستاد تا پارچه را آورد.

هارون قسم خورد كه از آن پس، حرف ديگران را درباره ي او نپذيرد. [4] .

3 - امام موسي بن جعفر عليه السلام دستور داده بود كه علي بن يقطين در جاهاي خلوت و دور از اغيار، طبق روش اهل سنت وضوء بسازد. به هارون گفته بودند كه علي بن يقطين شيعه است و دليل آن طرز وضوء گرفتن است. روزي هارون تصميم گرفت كه طرز وضوء گرفتن علي بن يقطين را ببيند. مخفيانه تماشاگر وضوء او شد و ديد كه او به روش اهل سنت وضوء مي گيرد و كسي هم نزد او نيست. از اين جهت يقين پيدا كرد كه علي بن يقطين شيعه نيست، و باز هم قسم خورد كه حرف ديگران را درباره ي او باور نكند. بعد، موسي بن جعفر به او گفت از اين به بعد، به روش شيعه وضوء بگيرد. [5] .

موسي بن جعفر سلام الله عليه، علاوه بر آن افرادي كه شمرده شد و گفتيم كه از اصحاب اجماع بوده اند، افرادي ديگر كه آنان نيز از بزرگان شيعه هستند و به مذهب تشيع فوق العاده خدمت نموده اند چون علي بن يقطين را به عالم تشيع هديه فرمودند. [6] .

اگر بخواهيم درباره ي علم موسي بن جعفر (ع) سخن گوييم، بهتر است



[ صفحه 123]



جمله اي كه در زيارت آن بزرگوار است و در ساير زيارات نيز ديده مي شود، صحبت كنيم و آن جمله ي عيبةالأنوار است.

عيبة به معني صندوقچه اي است كه جواهرات گرانقيمت را در آن مي گذارند. موسي بن جعفر سلام الله عليه عيبة علم خداوند متعال است، عيبة قدرت خدا است، عيبة رحمت واسعه ي حق است، جايگاه صفات حق است.

ما هر چه درباره ي علم موسي بن جعفر سخن بگوييم، نمي توانيم رساتر، پرمحتواتر، و نوراني تر از جمله ي عيبة الأنوار گفته باشيم.

2 - و اما لقب باب الحوايج؛ محمد بن طلحه ي شافعي درباره ي موسي بن جعفر (ع) چنين مي گويد:

انه الامام جليل القدر عظيم الشأن كثير التهجد المواظب علي الطاعات المشهور باالكرامات مسهر الليل بالسجدة و القيام و متم اليوم بالصيام و الصدقة و الخيرات المسمي بالكاظم لعفوه و احسانه بمن اسائه و المسمي بالعبد الصالح لكثرة عبوديته و المشهور بباب الحوائج اذ كل من يتوسل اليه اصاب حاجته كراماته تحار منها العقول.

همانا موسي بن جعفر، پيشواي جليل القدر و عظيم الشأن است. او شب زنده دار و مطيع اطاعت پروردگار است. كراماتي از او نقل است كه شب را تا به صبح به عبادت مي پرداخته، به سجده بوده؛ به نماز مي ايستاده؛ و روز را به روزه و اعانت به ديگران به پايان مي رسانده است. لقب آن بزرگوار كاظم بوده است. نسبت به افرادي كه به او بد مي كرده اند، گذشت و احسان داشت، و لقب او عبد صالح نيز بوده است. به خاطر كثرت عبادت و حال عبوديتي كه داشته است، لقب باب الحوايج نيز داشته است. هر كس به او متوسل شود، حاجتش داده مي شود. كرامات موسي بن جعفر به قدري فراوان است كه عقل ها در تحير است. [7] .

خطيب خوارزمي مي گويد: «هر غمي كه براي من پيش آمد، به سر قبر



[ صفحه 124]



موسي بن جعفر رفتم و غم خود را آن جا از خود دور كردم.» [8] .

تاريخ و تجربه نشان داده است كه موسي بن جعفر باب الحوايج است. در تاريخ نقل است: يكي از خلفا مبتلا به دل درد شد و حكيمان دواهايي به او تجويز كردند؛ ولي حكيم مخصوص او كه نصراني بود، گفت: اين دواي درد نيست و اگر مي خواهي شفا يابي، بايد دست به سوي كسي بزني كه نزد خدا منزلت داشته باشد. آن خليفه گفت: موسي بن جعفر را بياوريد. چون حضرت آمدند، دعايي كردند و او شفا يافت. بعد از آن بزرگوار سؤال شد كه چه فرموديد؟ حضرت فرمودند: اين دعا را براي او خواندم: اللهم كما اريته ذل معصيته فاره عز طاعتي. «اي خدا! چنانكه ذلت گناه را به اين مرد نشان داده اي، عزت اطاعت مرا نيز به او نشان ده.» [9] چه كلام رسايي! چه كلام لطيفي! چه كلام سازنده اي! چه كلام كوبنده اي! شيخ طوسي رحمه الله در رجالش از حماد نقل مي كند [10] كه: «خدمت موسي بن جعفر (ع) رسيدم و از ايشان خواستم كه دعايي بفرمايند تا خداوند زن خوب، خانه ي خوب، فرزند شايسته و توفيق حج براي پنجاه سال به من عنايت كند. حضرت دعا فرمودند: مدتي نگذشت كه خداوند همه ي آنها را به من عنايت كرد.» اين شخص همه ساله به حج رفته است. تا اينكه سالي موقع احرام براي غسل در آب رفت و غرق شد و نتوانست در آن سال حج به جاي آورد، و اين گونه قضايا در حق موسي بن جعفر در تاريخ فراوان است.


پاورقي

[1] مفاتيح الجنان، نقل از سيد بن طاووس.

[2] ارشاد مفيد ص 281.

[3] هارون بسيار ستمگر و خوشگذران بود، در قصر او گروه زيادي از زنان خوش آواز و ساز نواز وجود داشت، و انواع و اقسام سازهاي موسيقي آن زمان، در آن جا وجود داشت، هارون به جواهرات علاقه اي بي مانند داشت يك بار براي خريد يك انگشتر صد هزار دينار پرداخت. در اموال عمومي ولخرجي مي كرد و هداياي بيجايي به افراد مي داد، از جمله به شاعري به نام اشجع به خاطر مديحه اي، يك ميليون درهم داد و به ابوالعتاهيه ي شاعر و ابراهيم موصلي موسيقيدان به خاطر چند بيت شعر و قدري ساز و آواز، هر يك صد هزار درهم و صد دست لباس داد و...، «حياة الامام الكاظم ج 2، الامامه و السياسه ج 2».

[4] بحار چاپ قديم ج 11 ص 185 نقل از خرايج راوندي، عيون المعجزات - اعلام الوري ص 302 و 303.

[5] بحار چاپ قديم ج 11 ص 180 نقل از اعلام الوري ص 303 و مناقب ابن شهرآشوب ج 4 و ارشاد مفيد ره ج 2.

[6] علي بن يقطين در سال 124 ه. ق در كوفه به دنيا آمد (فهرست شيخ طوسي ص 117) و در سال 182 ه. ق (زماني كه امام هفتم عليه السلام در زندان بود) رحلت نمود (رجال كشي ص 430) و حضرت موسي جعفر عليهماالسلام فرمود: من گواهي مي دهم كه او (علي بن يقطين) از اهل بهشت است و نيز يك بار به او فرمود: تو متعهد باش كه هر گاه يكي از دوستان ما نزد تو آمد، او را اكرام كني و گرامي بداري، و من ضامن مي شوم كه تو به شمشير كشته نشوي و به تهيدستي و زندان گرفتار نشوي. (رجال كشي ص 431 - 432).

[7] منتهي الآمال - ج 2، ف 2.

[8] مناقب ابن شهرآشوب ج 4 ص 305.

[9] مناقب ابن شهرآشوب ج 4 ص 305.

[10] مناقب ابن شهرآشوب ج 4 ص 306 از معرفة الرجال شيخ طوسي ره.