بازگشت

از مناظره هاي آن حضرت و سفارشهايي كه به ياران خود و ديگر مسلمانان، كرده اند


از يعقوب بن جعفر جعفري آمده كه گروهي گمان برده اند كه خداوند تبارك و تعالي به آسمان دنيا فرود مي آيد. در اين باره امام موسي بن جعفر مي فرمايد: خداوند متعال فرود نمي آيد و نيازي به فرود آمدن ندارد هيچ دوري از او دور نيست و هيچ نزديكي به او نزديك نمي شود و همه ي چيزها، به او نياز دارند و هم او قادر توانمندي است كه پروردگاري جز او كه عزيز و حكيم است وجود ندارد. اما اينكه برخي در توصيف او مي گويند كه خداوند تبارك و تعالي از بلنداي خود فرود مي آيد اين سخن را كسي مي گويد كه حضرت الوهيت را به كم و زياد و كاست و افزون، نسبت دهد چرا كه هر متحركي، نياز به محركي دارد يا به چيزي كه بدان حركت كند و هر كس چنين گمانهايي بر خدا بندد هلاك مي شود در صفاتي كه به خدا نسبت مي دهيد برحذر باشيد و مبادا براي او (حد) قائل باشيد و كم و كاست و افزوني يا حركت و تحركي يا زوال و فرودي و يا نشست و برخاستي به او نسبت دهيد كه شأن خداوند سبحان از توصيف واصفان و مدح ستايشگران و توهم پندارگرايان، اجل است.

و نيز از او نقل شده كه مردي به نام عبدالغفار از ايشان درباره اين آيه پرسيد: «ثم دنا فتدلي فكان قاب قوسين او ادني» و گفت: من در اين آيه بيرون آمدن از فراسوي پرده و نزديك شدن به زمين را مي خوانم و مي بينم كه محمد(ص) خداي خود را به قلبش ديده و آن را به چشم خود نسبت داده حال بگو كه چگونه است؟ امام (ع) فرمود: دنا فتدلي يعني اينكه همچنان بر سر جاي خود است و نزديك شدنش



[ صفحه 333]



به جسم نيست. عبدالغفار گفت: من او را به آنچه خود را توصيف كرده وصف مي كنم كه مي فرمايد: دنا فتدلي. نزديك شدن هنگامي است جاي خود را رها ساخته باشد چه در غير اين صورت خود را اين گونه توصيف نمي كرد. امام فرمود: اين لغتي در قريش است كه وقتي مردي از آنها بخواهد بگويد شنيده ام آن را (نزديك شدن) به كار مي برد مي گويد نزديك شده ام يعني اينكه فهميده ام.

و داوود بن قبيصة به نقل از امام رضا (ع) روايت كرده كه ايشان فرمودند: مردي از پدرم سؤال كرد: آيا خداوند از آنچه امر كرده منع فرموده يا از آنچه خود خواسته نهي كرده و آيا در مواردي كه نمي خواسته كمك كرده است؟ پدرم فرمود: اينكه مي گويي آيا از آنچه امر كرده منع نموده باشد اين در مورد خدا جايز نيست زيرا اگر چنين بود ابليس را از سجده كردن بر آدم بايد منع كرده باشد و اگر منع كرده بود او را معذور مي داشت و نفرين و لعنت نمي كرد و در اين مورد كه مي گويي آيا از آنچه خواسته نهي كرده اين هم جايز نيست زيرا اگر چنين چيزي روا بود وقتي آدم را از خوردن (ميوه) آن درخت منع كرد مي خواست كه آن را بخورد و اگر از او خواسته بود كه از آن بخورد ديگر نيازي نبود كه همچون كودكان مكتب خانه، بر سرش فرياد برآورد. آدم معصيت پروردگارش كرد و اغوا گرديد و خداوند متعال چنان نيست و نمي تواند باشد كه به چيزي فرمان دهد و چيز ديگري بخواهد.

و در اين مورد كه مي گويي آيا در آنجا كه نمي خواهد، كمك مي كند، اين نيز بر او جايز نيست و خداوند منزه تر از آن است كه به كشتن پيامبران و تكفير آنها و كشتن امام حسين بن علي و فرزندان لايقش، كمك كند و چگونه مي شود در آنجا كه نمي خواهد ياري كند حال آنكه جهنم را براي مخالفان خود تدارك ديده و آنان را به خاطر زير بار اطاعت خود نرفتن، و ارتكاب مخالفتش، لعنت كرده و اگر مي شد كه در جاهايي كه نمي خواست، كمك كند فرعون را در كفري كه ورزيد و ادعايش در مورد خداي جهانيان بودن، ياري مي كرد. آيا به نظر تو خداوند از فرعون مي خواست كه ادعاي خدايي كند؟ امام در ادامه فرمود: بايد كه از گوينده ي اين سخن بخواهند كه توبه كند اگر توبه كرد كه كرده و در غير اين صورت، گردنش را مي زنم.

راويان از حسن بن علي بن محمد عسكري (ع) نقل مي كنند كه امام موسي بن جعفر (ع) فرمود: خداوند خلق را آفريد و دانست كه چه سرنوشتي دارند و با اين حال به آنان فرمانهايي داد و از چيزهايي نهي شان كرد. در آن مورد كه فرمانشان داد خود



[ صفحه 334]



راه عمل به آن فرمان را پيش پايشان گذارد و در آنجا كه نهي شان كرد خود راه ترك آن را در برابرشان قرار داد: آفريدگانش در آنچه كه عمل مي كنند يا ترك مي كنند با اجازه ي او عمل مي نمايند و خداوند هرگز كسي را وادار به معصيتش نكرده بلكه با مصيبت آنها را مورد آزمون قرار داده همچنان كه خود مي فرمايد: «ليبلوكم ايكم احسن عملا».

و از جمله سفارشهايي كه به يكي از فرزندانش مي كرد - آن چنان كه در تحف العقول آمده مي فرمايد: فرزندم مبادا كه خداوند تو را در حال انجام معصيتي ببيند كه تو را از آن بازداشته بود و مبادا كه او (خدا) در طاعت كه فرمانت داده تو را عامل به آن نبيند و هرگز خود را در عبادت خدا و طاعت او، چنان مبين كه كوتاهي نكرده اي كه هرگز كسي آن گونه كه بايد حق عبادتش را به جاي نياورده و از شوخي بپرهيز كه شوخي نور ايمانت را زايل مي كند و از جوانمرديت مي كاهد. و از كاهلي و بي تابي برحذر باش كه اين دو كار بهره ات را از دنيا و آخرت، بر باد مي دهند.

و در سفارشي كه به هشام بن الحكم كرده آمده است: اي هشام هرگاه در دستت گردويي باشد و مردم بگويند گوهري در دست داري تو را كه مي داني گردوست، بهره اي ندارد و اگر در دستت گوهري باشد و مردم بگويند گردويي است تو را كه مي داني گوهري است زياني نمي رساند.

اي هشام، هر بنده اي را فرشته اي بر پيشاني اش قرار داده اند كه هرگاه تواضع و فروتني كند خداوند او را عظمت مي بخشد و هرگاه تكبر كند خداوند به زمينش مي افكند. اگر آنچه كه تو را كفايت مي كند، بسنده نباشد هيچ چيز در دنيا تو را بسنده نيست. عاقل با كسي كه بيم تكذيبش را دارد سخن نمي گويد و از كسي كه بيم پاسخ منفي اش دارد، خواهشي نمي كند و وعده ي آنچه كه توانش را ندارد، نمي دهد و به كسي كه مي داند نااميدش مي كند اميد نمي بندد و در هر آنچه كه بيم ناتواني در برابر آن را دارد، پيش قدم نمي شود. خشم كليد هر شر است و آن مؤمني ايمان كاملتر دارد كه اخلاقش از همه بهتر باشد و اگر با مردم درآميختي اگر بتواني تنها با آن كساني كه مي داني بر او برتر هستي، بياميز.

اي هشام! بر تو باد كه مدارا داشته باشي كه مدارا نيكو و بدرفتاري زشت است و مدارا و نيكي و اخلاق خوش، آباداني به دنبال دارد و روزي مي افزايد و سخن خداوند كه مي فرمايد: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» در مورد مؤمن و كافر و خوب و



[ صفحه 335]



بد يكسان صدق مي كند و هر كس به تو خوبي كرد بايد كه جبرانش كني و جبران آن چنين نيست كه مانند او كني تا تو بر او برتري داشته باشي كه اگر مانند آنچه او كرده بكني برتري با اوست كه در آغاز نيكي كرده است.

اي هشام! درست نيست كه كسي هر روز به كارهاي خود رسيدگي نكند و اگر كار نيكي انجام داد خود را تشويق كند و اگر كار زشتي از او سرزده بود از خداوند مغفرت بخواهد و به درگاهش توبه كند. و مبادا كه با مردم درآميزي و با ايشان انس گيري مگر آنكه از ميان آنان عاقل و امين بيابي با چنين كساني مؤانست كن و از ديگران بگريز همچنان كه از شيران درنده مي گريزي. و بر تست كه نسبت به آنچه در دست مردم است، نااميد باشي و چشم طمع از خلق خدا، بكني كه طمع، كليد خواري و زبوني و سبك مغزي و ناجوانمردي و بي ناموسي است و با نفس خود مجاهده كن تا از هواهايش بازداري كه اين كار همچون جهاد با دشمن، بر تو واجب است و هر كس را خداوند سه چيز بخشيد در حقش لطف كرده است: عقلي كه جبران هواهايش كند و دانشي كه جبران جهلش كند و غنايي كه از بيم فقر، او را برهاند.



[ صفحه 336]