بازگشت

مناظرات و گفتگوهاي علمي


امامان گرامي ما با دانشي الهي كه داشتند در مورد هر سئوالي كه از آنان مي شد، پاسخي درست و كامل و در حد فهم پرسشگر؛ مي دادند. و هر كس حتي دشمنان، چون با آنان به احتجاج و گفتگوي علمي مي نشست؛ با اعتراف به عجز خويش و قدرت انديشه ي گسترده و احاطه ي كامل آنان، بر مي خاست. هارون الرشيد امام كاظم عليه السلام را از مدينه به بغداد آورد و به احتجاج نشست.

هارون گفت: «مي خواهم از شما چيزهايي بپرسم كه مدتي است در ذهنم خلجان [1] مي كند و تاكنون از كسي نپرسيده ام؛ به من گفته اند كه شما هرگز دروغ نمي گوييد؛ جواب مرا درست و راست بفرماييد!».

امام فرمود: «اگر من آزادي بيان داشته باشم؛ تو را از آنچه مي دانم در زمينه ي پرسشت آگاه خواهم كرد».

هارون: «در بيان آزاد هستيد؛ هر چه مي خواهيد بفرماييد». و ادامه داد: «چرا شما و مردم؛ معتقد هستيد كه شما فرزندان ابوطالب از ما فرزندان عباس برتريد؛ در حالي كه ما و شما از تنه ي يك درختيم. ابوطالب و عباس هر دو عموهاي پيامبر بودند و از جهت خويشاوندي با پيامبر؛ با هم فرقي ندارند».

امام فرمود: «ما از شما به پيامبر نزديكتريم».

هارون گفت: «چگونه؟»

امام فرمود: «چون پدر ما ابوطالب با پدر رسول اكرم برادر تني (پدر و مادر يكي) بودند ولي



[ صفحه 374]



عباس برادر ناتني (تنها از سوي مادر) بود».

- چرا شما مدعي هستيد كه از پيامبر ارث هم مي بريد؛ در حالي كه مي دانيم هنگامي كه پيامبر رحلت كرد عمويش عباس (پدر ما) زنده بود اما عموي ديگرش ابوطالب (پدر شما) زنده نبود و معلوم است كه تا عمو زنده است، ارث به پسر عمو نمي رسد».

امام فرمود: «آيا آزادي بيان دارم».

- «در آغاز سخن، گفتم داريد».

امام فرمود: «امام علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايند: با بودن اولاد، جز پدر و مادر و زن و شوهر، ديگران ارث نمي برند؛ و با بودن اولاد براي عمو نه در قرآن و نه در روايات، ارثي ثابت نشده است. پس آنان كه عمو را در حكم پدر مي دانند؛ از پيش خود مي گويند و حرفشان مبنايي ندارد، (با بودن زهرا، فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به عموي او عباس ارث نمي رسد) مضافا آنكه از پيامبر در مورد علي - درود خدا بر او - نقل شده است كه: «اقضاكم علي؛ علي بهترين قاضي شماست». و نيز از عمر بن خطاب نقل شده است كه: «علي اقضانا؛ علي بهترين قضاوت كننده ي ماست».

اين جمله، عنوان جامعي است كه براي حضرت علي عليه السلام به اثبات رسيده؛ زيرا همه ي دانش هايي كه پيامبر، اصحاب خود را با آنها ستوده از قبيل علم قرآن و علم احكام و مطلق علم، همه در مفهوم و معناي قضاوت اسلامي، جمع است و وقتي مي گوييم علي در قضاوت از همه بالاتر است يعني در همه ي علوم از ديگران بالاتر است. (پس گفتار علي كه مي گويد: با بودن اولاد، عمو ارث نمي برد، حجت است و بايد آن را بپذيريم نه گفته ي عمو در حكم پدر است را، زيرا به تصريح پيامبر، علي از ديگران به احكام دين آشناتر است)».

- «چرا شما اجازه مي دهيد مردم شما را به پيامبر نسبت بدهند و بگويند: فرزندان رسول خدا در صورتي كه شما فرزندان علي هستيد؛ زيرا هر كس به پدر خود نسبت داده مي شود (نه به مادر) و پيامبر جد مادري شماست».

امام فرمود: «اگر پيامبر زنده شده و از دختر تو خواستگاري كند، به او مي دهي؟»

هارون گفت: «سبحان الله، چرا ندهم، زيرا در آن صورت بر عرب و عجم و قريش؛ افتخار هم خواهم كرد».

امام فرمود: «اما اگر پيامبر زنده شود، از دختر من خواستگاري نخواهد كرد و من هم نخواهم داد».

هارون: «چرا؟»

امام: «چون او پدر من است (ولو از طرف مادر) ولي پدر تو نيست». (پس مي توانم خود را



[ صفحه 375]



فرزند رسول خدا بدانم).

- پس چرا شما خود را ذريه ي رسول خدا مي دانيد و حال آنكه ذريه از سوي پسر است نه از سوي دختر».

امام فرمود: «مرا از پاسخ اين پرسش معاف دار».

هارون گفت: «نه، بايد پاسخ بفرماييد و از قرآن دليل بياوريد».

امام فرمود: «... و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون و كذلك نجزي المحسنين و زكريا و يحيي و عيسي ...». [2] اكنون مي پرسم: «عيسي كه در اين آيه ذريه ي ابراهيم به شمار آمده، آيا از سوي پدر به او منسوب است يا از سوي مادر؟».

هارون گفت: «به نص قرآن، عيسي پدر نداشته است».

امام فرمود: «پس از سوي مادر، ذريه ناميده شده است؛ ما نيز از سوي مادرمان فاطمه - كه درود خدا بر او - ذريه ي پيامبر محسوب مي شويم. آيا آيه ي ديگر بخوانم؟»

هارون گفت: «بخوانيد!»

امام فرمود: «آيه ي مباهله را مي خوانم: «فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين». [3] .

هيچ كس ادعا نكرده است كه پيامبر در مباهله با نصاراي نجران جز علي و فاطمه و حسن و حسين، كس ديگري را براي مباهله با خود برده باشد پس مصداق ابنائنا (پسرانمان را) در آيه ي مزبور، حسن و حسين - كه درود خدا بر آن دو باد - هستند؛ با اين كه آنها از سوي مادر به پيامبر منسوبند و فرزندان دختر آن گرامي اند».

هارون گفت: «از ما چيزي نمي خواهيد؟»

امام فرمود: «نه مي خواهم به خانه ي خويش بازگردم».

هارون گفت: «در اين مورد بايد فكر كنيم». [4] .



[ صفحه 376]




پاورقي

[1] خلجان: به خاطر آمدن، ميل خاطر، خواهش چيزي (فرهنگ معين).

[2] سوره ي انعام، آيه ي 84.

[3] سوره ي آل عمران، آيه ي 61.

[4] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 81، چاپ قم - احتجاج طبرسي، چاپ سنگي نجف، ص 211 - 213 و بحار، ج 48، ص 129 - 125.