بازگشت

حلم و گذشت و بردباري


بردباري و گذشت آن بزرگ، بي مانند و سرمشق ديگران بود.

لقب كاظم دنباله ي نام آن گرامي؛ حاكي از همين خصلت وي و نشانه ي شهرت ايشان به كظم غيظ و گذشت و بردباري اوست.

در روزگاري كه عباسيان، در سراسر بلاد اسلامي خفقان ايجاد كرده بودند و اموال مردم را به عنوان بيت المال مي گرفتند و صرف عيش و نوش مي كردند و بر اثر حيف و ميل آنان؛ فقر عمومي بيداد مي كرد؛ مردم اغلب بي فرهنگ و فقير بودند و تبليغات ضد علوي عباسيان نيز، اذهان ساده لوحان را مي آلود. گهگاه، برخي از سر ناداني؛ بر امام برمي آشفتند؛ اما آن بزرگوار؛ با اخلاق عالي خويش، بر آشفته ها را تسكين مي داد و با ادب و متانت خويش، آنها را تأديب مي كرد.

- مردي از اولاد خليفه ي دوم در مدينه مي زيست كه امام را آزار مي داد و گاهي كه امام را مي ديد به او توهين مي كرد. برخي از ياران امام، پيشنهاد مي كردند كه او را از ميان بردارند. امام شديدا ايشان را از اين كار باز مي داشت.

يك روز امام جاي او را كه در مزرعه اي بيرون مدينه بود، پرسيدند. به چارپايي سوار شدند و به آنجا رفتند و او را در مزرعه يافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند. او فرياد زد كه زراعت مرا پايمان نكن! حضرت اعتنايي به گفته ي اونكردند؛ همچنان سواره نزد او رفتند. [1] چون كنار او رسيدند، از چارپا پياده شدند و با گشاده رويي و بزرگواري از او پرسيدند: «چقدر



[ صفحه 379]



براي اين مزرعه خرج كرده اي؟»

گفت: «صد دينار».

امام فرمود: «چقدر اميد سود داري؟».

گفت: «غيب نمي دانم».

امام فرمود: «گفتم چقدر اميدوار هستي؟»

گفت: «اميد دويست دينار سود دارم».

حضرت سيصد دينار به او هديه دادند و فرمودند: «زراعت هم از آن خودت؛ خداوند به تو آنچه اميد داري خواهد رسانيد».

آن شخص برخاست و سر آن گرامي را بوسيد و از او خواست كه از گناهان و جسارت هاي وي درگذرد.

امام تبسمي فرمودند و بازگشتند.

روز بعد آن مرد در مسجد نشسته بود كه امام عليه السلام وارد شدند.

آن مرد تا نگاهش به امام افتاد گفت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته؛ خدا بهتر مي داند كه رسالت خويش را به چه كساني بدهد».

(كنايه از آنكه امام موسي بن جعفر به راستي شايستگي امامت دارند).

دوستانش با شگفتي پرسيدند: «داستان چيست؛ قبلا از او بد مي گفتي؟»

او دوباره امام را دعا كرد و دوستانش با او به ستيزه برخاستند...

امام به ياران خود كه قصد قتل او را داشتند فرمود: «كدام بهتر است؛ نيت شما يا اين كه من با رفتار خويش او را به راه آوردم؟». [2] .


پاورقي

[1] اين كار از امام عليه السلام كه ولايت مطلقه بر همگان دارد چون براي اصلاح و به راه آوردن آن شخص انجام مي شد جايز بلكه لازم بوده است.

[2] تاريخ بغداد، ج 13، ص 28 - ارشاد مفيد، ص 278.