آمدن طبيب به بالين امام كاظم و حركت جنازه
روايت شده، در ساعات آخر عمر امام كاظم (ع) پزشكي به بالين امام آوردند، پزشك به آن حضرت گفت: «حال شما چطور است؟».
حضرت توجه به او نكرد، چون او زياد اصرار كرد، حضرت زردي كف دستش را به او نشان داد (كه نشانه مسموميت آن حضرت بوسيله ي زهر بود) فرمود: بيماري من اين است.
پزشك نزد مأمورين بازگشت و گفت: سوگند به خدا او (امام) از شما نسبت
[ صفحه 104]
به زهري كه به او داده ايد آگاه تر است، پس از آن، آن حضرت از دنيا رفت.
راوي گويد: پس از آن، جنازه آن مظلوم غريب را روي تابوت نهاده و از زندان بيرون آوردند، شخصي پيشاپيش جنازه فرياد مي زد:
هذا امام الرفضة فاعرفوه.
:«اين پيشواي رافضيان است او را بشناسيد».
جنازه را به بازار بردند و در آنجا به زمين گذاردند، و اعلام كردند كه اين موسي بن جعفر(ع) است كه به مرگ خدائي از دنيا رفته است، بيائيد و بر او نظر كنيد، مردم مي آمدند و جنازه را مي ديدند... [1] .
به نقل شيخ حر عاملي در اثباة الهداة، سندي بن شاهك دستور داد جنازه را روي جسر (پل) بغداد گذاشتند و به مردم اعلام كرد كه موسي بن جعفر (ع) به مرگ خدائي از دنيا رفته است، مردم بر آن حضرت نگاه مي كردند و اثر جراحت در او نمي ديدند، روايت شده: يكي از مخلصين از شيعه در آن هنگام كنار جنازه آمد و شنيد مي گويند: موسي بن جعفر (ع) كشته نشده بلكه به مرگ خدائي از دنيا رفته است، به حاضران گفت: من اين موضوع را از خود امام كاظم (ع) مي پرسم، گفتند: او از دنيا رفته، چگونه تو را از حال خود آگاه سازد؟، او نزديك جنازه آمد و گفت: «اي فرزند پيغمبر، تو راستگو و پدرت راستگو است، به ما خبر بده آيا تو را كشته اند يا خود از دنيا رفته اي؟».
امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود:
قتلا قتلا قتلا.:«مرا كشته اند...» [2] .
[ صفحه 105]
پاورقي
[1] انوار البهيه محدث قمي ص 209- 212 - عيون اخبار الرضا ج 1 ص 108- كمال الدين ج 1 ص 118.
[2] اثباة الهداة شرح حال امام كاظم (ع).