بازگشت

فرازي از صلواتنامه ي امام كاظم


در فرازي از صلوات بر امام موسي بن جعفر (ع) آمده:



[ صفحه 107]



اللهم صلي علي... المعذب في قعر السجون و ظلم المطامير ذي الساق المرضوض بحلق القيود و الجنازة المنادي عليها بذل الاستخفاف، و الوارد علي جده المصطفي و ابيه المرتضي و امه سيدة النساء بارث مغصوب و ولاء مسلوب و امر مغلوب و دم مطلوب، و سم مشروب.

:«خدايا درود بفرست بر آن كسي كه در قعر زندان ها و تاريكي چاه ها مورد شكنجه مي شد، ساق پاي نازنينش بر اثر حلقه هاي زنجير، كوبيده شده بود، و بر جنازه اش منادي با ذلت و خواري ندا مي داد، آن بزرگواري كه با ارث غصب شده و حق گرفته شده و امر مغلوب، و خون طلب شده، با حال مسموم، به حضور جدش مصطفي (ص) و پدرش مرتضي (ع) و مادرش سيده ي زنان جهان شتافت». [1] .

در روايتي نقل شده كه امام كاظم (ع) وصيت كرد او را با همان زنجيرهائي كه در زندان به وسيله ي آنها شكنجه مي شد دفن كنند. [2] .

اين وصيت شايد از اين رو بوده كه وقتي با جدش رسول خدا (ص) يا مادرش زهرا (س) ملاقات كرد بفرمايد: مرا با اين زنجيرها، در زندان شكنجه مي دادند...



فلك بر عترت خير البشر لختي مدارا كن

نگر بر گوشه ي زندان بغداد و تماشا كن





[ صفحه 108]





رها از كند و زنجير جفا سلطان بطحا كن

شكسته بيني اش گر استخوان پا مداوا كن



كه باشد منتظر معصومه تا بيند گل رويش



از گردش فلك سر و سالار سلسله

شد در كمند عشق، گرفتار سلسله



نبود هزار يوسف مصري بهاي او

آن يوسفي كه بود خريدار سلسله



تا دست و پا و گردن او شد به زير غل

رونق گرفت ز آنهمه بازار سلسله



هرگز گلي نديده ز خار آنچه را كه ديد

آن عنصر لطيف ز آزار سلسله



آگه ز كار سلسله جز كردگار نيست

كان نازنين چه ديد ز كردار سلسله



غمخوار و يار تا نفس آخرين نداشت

نگشود ديده جز كه به ديدار سلسله



جان ها فداي آن تن تنها كه از غمش

خون مي گريست ديده ي خونبار سلسله



اين قصه، غصه اي است جهانسوز و جانگداز

كوتاه كن كه سلسله دارد سر دراز [3] .


پاورقي

[1] مصباح الزائر سيد بن طاووس بخش زيارت امام كاظم (ع)- كبريت الاحمر ص 176.

[2] منتخب التواريخ ص 517.

[3] ديوان آيت الله اصفهاني ص 281.