بازگشت

مناجات موسي بن جعفر با پروردگار




آنجا كه غريب ناله ي زار كند

آنجا كه اسير رو به ديوار كند



بالين سر غريب خشتي باشد

مادر نبود كه ناله بسيار كند



آنجا كه شب از روزش جدا نبود و كسي گوش به سخن او نمي داد و مجبور به تناول زهر شد و پرستاري نداشت همچون ماهي از آب بيرون افتاده برخود مي پيچيد و با همه صبر و حلمش مرگ از خدا طلب مي كرد آري:



به شب نشيني زندانيان برم حسرت

كه نقل مجلسشان دانه هاي زنجير است



حضرت موسي بن جعفر تحت تأثير سم خرما واقع گرديد و با آن قيد غل و زنجير به خود مي پيچيد و كسي او را دستگيري و نوازش نمي كرد اما روي سخنش از خدا برنمي گشت مي گفت:

يا سيدي نجني من حبس هارون و خلصني من يده يا مخلص الشجر من بين رمل و ماء و طين يا مخلص النار من بين الحديد و الحجر يا مخلص اللبن من بين فرث و دم يا



[ صفحه 341]



مخلص الولد من بين مشيمة و رحم يا مخلص الروح من الاحشاء و الامعاء خلصني من يد هارون الرشيد. [1] .

پس از چند ساعتي حضرت سابع الائمه عليه السلام جان به جان آفرين تسليم كرد.

حكيم بزرگوار نظامي مناجات را چنين به رشته ي نظم آورده است.



در آن ساعت كه باشد نشر جانها

گل تسبيح راند بر زبانها



زبان هر كه باشد او برومند

شود گويا به تسبيح خداوند



در آن حضرت كه آن تسبيح خواند

زبان بي زبانان نيز داند



خداوندا شبم را روز گردان

چو روزم در جهان فيروز گردان



شبي دارم سياه از صبح اميد

در اين شب روسفيدم كن چو خورشيد



ندارم طاقت اين كوره ي تنگ

خلاصي ده مرا چون لعل از سنگ



ندارم طاقت تيمار چندين

اغثني يا غياث المستغيثين



توئي ياري ده فرياد هر كس

به فرياد من فرياد خواه رس



به آب ديده ي طفلان معصوم

به سوز سينه ي پيران مظلوم



به بالين غريبان بر سر راه

به تسليم اسيران در بن چاه



به دور افتادگان از خانمانها

به واپس ماندگان از كاروانها



به محتاجان در بر خلق بسته

به مجروحان خون در خون نشسته



بدان حجت كه دل در بنده دارد

به آن آيت كه جان را زنده دارد



به داور داور فرياد خواهان

به يارب يارب صاحب گناهان



به پاك آئيني دين پرورانت

به صاحب شيري پيغمبرانت



به يارب يارب شب زنده داران

به اميد دل اميدواران



به وردي كز نوآموزي برآيد

به آهي كز سرسوزي برآيد



به ريحان نثار اشك ريزان

به قرآن و چراغ صبح خيزان



به نوري كز خلايق در حجاب است

به انعامي كه بيرون از حساب است



به مقبولان خلوت برگزيده

به معصومان آلايش نديده



[ صفحه 342]



به هر طاعت كه نزديك صواب است

به هر دعوت كه پيشت مستجاب است



بدان زاري كه زنداني نمايد

به زاهد گو ثنا خواني نمايد



بدان آه پسين كز عرش بنشست

بدان نام مهين كز فرش بنشست



به اميد نجات بيم داران

به صدق سينه ي تسليم كاران



كه رحمي بر دل پرخونم آور

وزين غرقاب غم بيرونم آور



و گر هر موي من گردد زباني

شود هر يك ترا تسبيح خواني



هنوز از بي زباني خفته باشم

زصد شكرت يكي ناگفته باشم




پاورقي

[1] مناقب ابن شهرآشوب ص 385 ج 2 - عيون اخبار الرضا ص 56 - اكمال الدين ص 23 - مطالب السئوول ص 86 - اعلام الوري طبرسي 171.