بازگشت

ابراهيم بن موسي بن جعفر و اولاد او


شيخ مفيد ره فرموده كه ابراهيم مردي باسخاوت و كرم بوده و در ايام مأمون از جانب محمد بن محمد بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب عليهم السلام كه ابوالسرايا با او بيعت كرده بود امير يمن گشت و در زماني كه ابوالسرايا كشته گشت و طالبيين متفرق و متواري شدند مأمون ابراهيم را امان داد.

مؤلف گويد كه تاج الدين ابن زهره حسيني در كتاب غاية الاختصار در ذكر اجداد سيد مرتضي و رضي در احوال ابراهيم بن موسي الكاظم عليه السلام گفته كه امير ابراهيم المرتضي سيدي جليل و اميري نبيل و عالم و فاضل بود، روايت حديث مي كند از پدرانش عليهم السلام رفت به سوي يمن و غلبه كرد بر آنجا در ايام ابوالسرايا و بعضي گفته اند كه مردم را مي خواند به امامت برادرش حضرت رضا عليه السلام، اين خبر به مأمون رسيد پس شفاعت كردند براي او مأمون پذيرفت



[ صفحه 403]



شفاعت را و او را امان داد و متعرضش نشد و او وفات كرد در بغداد و قبرش در مقابر قريش نزد پدر بزرگوارش است در تربت عليحده كه معروف است. و در حال پسرش ابوسبحه موسي بن ابراهيم گفته كه او از اهل صلاح و عبادت و ورع و فاضل بود روايت مي كرد حديث را و گفته كه من ديدم از او كتابي در سلسلة الذهب روايت مي كند از او مؤالف و مخالف گفته كه خبر داد مرا پدرم ابراهيم گفت حديث كرد مرا پدرم موسي كاظم (ع) گفت حديث كرد مرا امام صادق جعفر بن محمد (ع) گفت حديث كرد مرا پدرم امام محمدباقر (ع) گفت حديث كرد مرا پدرم زين العابدين (ع) گفت حديث كرد مرا پدرم امام حسين عليه السلام شهيد كربلا گفت حديث كرد مرا پدرم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام، گفت حديث كرد مرا رسول الله صلي الله عليه و آله گفت حديث كرد مرا جبرئيل عليه السلام از خداي تعالي كه فرموده لا اله الا الله حصار من است پس هر كه بگويد. آن را داخل شود در حصار من و كسي كه داخل شود در حصار من ايمن خواهد بود از عذاب من. وفات كرد ابوسبحه در بغداد و قبرش در مقابر قريش است در جوار پدر و جدش و من تفحص كردم از قبرش دلالت كردند مرا به آن و موضع آن در دهليز حجره ي كوچكي است كه ملك و منازل جوهري هندي است انتهي.

فقير گويد كه صاحب عمدة الطالب نقل كرده كه حضرت امام موسي عليه السلام را دو ابراهيم بوده: ابراهيم اكبر، و در اعقاب داشتن او خلاف است و ابونصر بخاري گفته: او بوده كه در يمن در ايام ابوالسرايا خروج كرده و او بلاعقب بوده، و ديگر ابراهيم اصغر است كه ملقب است به مرتضي و مادرش ام ولدي بوده از اهل نوبه و زنگبار و اسمش نجيه بوده و او را عقب از دو پسر بوده: موسي ابوسبحه و جعفر، ولكن ابوعبدالله بن طباطبا گفته كه عقب او سه پسر بوده: موسي و جعفر و اسمعيل، و عقب اسمعيل از پسرش محمد است و محمد بن اسمعيل را اعقاب و اولاد است در دينور و غيرها كه يكي از ايشان است ابوالقاسم حمزة بن علي بن حسين بن احمد بن محمد بن اسمعيل بن ابراهيم بن الأمام



[ صفحه 404]



موسي الكاظم عليه السلام و من ديدم او را و او خوب مردي بود، وفات كرد به قزوين، و او را برادران و عموها بود، اين بود كه كلام ابن طباطبا، ولكن شيخ تاج الدين گفته كه ابراهيم را عقب نبوده مگر از موسي و جعفر.

اما موسي ابوسبحه پس او صاحب اعقاب كثيره است و از هشت پسر از او عقب مانده چهار از آنها كم اولاد بودند و ايشان: عبيدالله و عيسي و علي و جعفرند. و چهار ديگر كثير الأولاد بودند و ايشان محمد اعرج و احمد اكبر و ابراهيم عسكري و حسين قطعي مي باشند، و گفته كه محمد اعرج عقبش فقط از موسي الأصغر است و معروف به ابرش است، و موسي عقبش از سه نفر است: ابوطالب محسن و ابواحمد حسين و ابوعبدالله احمد، اما ابوطالب محسن صاحب عقب است و از ايشان است احمد كه متولد شده در بصره، و اما ابواحمد حسين بن موسي ابرش پس او نقيب طاهر ذوالمناقب والد سيدين است صاحب عمدة الطالب مدح بسيار از او نموده و حاصلش اينكه ابواحمد نقيب نقباء طالبيين در بغداد بوده و علاوه بر نقابت از جانب بهاء الدوله قاضي القضاة گرديده و مكرر امير حاج گشته و با اهلبيتش مواساة مي نموده.

و نقل شده كه ابوالقاسم [1] علي بن محمد معاشش كفايت نمي كرد مخارج عيالش را براي تجارت سفر كرد و ملاقات كرد ابواحمد مذكور را ابواحمد پرسيد براي چه بيرون شدي گفت: خرجت في متجر يعني براي تجارت بيرون شدم. ابواحمد گفت: يكفيك من المتجر لقائي يعني بس است از تجارت تو ملاقات تو مرا، و ابواحمد در آخر عمر نابينا گشته بود در سنه ي چهارصد در بغداد وفات كرد و سنش از نود بالا رفته بود و آن جناب را در خانه اش دفن كردند، پس از آن جنازه اش را به كربلا نقل كردند و در مشهد امام حسين عليه السلام قريب به قبر آن حضرت دفن نمودند و قبرش معروف و ظاهر است و مرثيه گفتند او را شعراء



[ صفحه 405]



به مرثيه هاي بسيار و از كساني كه او را مرثيه گفته دو پسرش رضي و مرتضي و مهيار كاتب و ابوالعلاء معري مي باشند.

مؤلف گويد كه من ترجمه ي دو فرزند او سيدين را در كتاب فوائد الرضويه في احوال علماء المذهب الجعفريه نگاشتم و اين مقام را گنجايش ذكر ايشان نيست لكن براي آنكه اين كتاب از اسم ايشان خالي نباشد به چند سطر از كتاب مجالس المؤمنين در ترجمه ي ايشان اكتفا مي كنيم و در ذكر اولاد حضرت امام زين العابدين عليه السلام در ذيل احوال عمر الأشرف ابن علي بن الحسين عليه السلام به مختصري از جلالت شأن والده ي جليله ي ايشان اشاره كرديم به آنجا رجوع شود.


پاورقي

[1] اين ابوالقاسم پدر شريف ابوالوفاء محمد بن علي بن محمد ملقطه بصري است كه معروف به ابن صوفي است و پسرعموي جد صاحب مجدي است. منه ره.