بازگشت

مفضل بن عمر كوفي جعفي


شيخ نجاشي و علامه او را فاسد المذهب و مضطرب الرواية نگاشته اند و شيخ كشي احاديثي در مدح و قدح او ذكر فرموده و در ارشاد مفيد عبارتي است كه دلالت بر توثيق او دارد، و از كتاب غيبت شيخ معلوم مي شود كه او از قوام ائمه و پسنديده ي نزد ايشان بوده و بر منهاج ايشان از دنيا گذشته و هم دلالت دارد بر جلالت و وثاقت او بودن او از وكلاء حضرت صادق عليه السلام و كاظم عليه السلام، و كفعي او را از بوابين ائمه شمرده.

در كافي است كه مابين ابوحنيفه سائق الحاج و دامادش در باب ميراثي مشاجره و نزاع بود مفضل بر ايشان بگذشت چون مشاجره ي ايشان را بديد ايشان را به منزل برد و مابين ايشان اصلاح كرد به چهارصد درهم و آن مال را از خودش داد و گفت اين مال از خود من نيست بلكه حضرت صادق عليه السلام نزد من مالي گذاشته كه هرگاه بين دو نفر از شيعيان نزاع شود من اصلاح كنم و مال المصالحه را از مال آن حضرت بدهم. و از محمد بن سنان مروي است كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با من فرمود اي محمد، مفضل انس و محل استراحت من است و انت انسهما و استراحهما و تو انس و محل استراحت حضرت رضا و جواد عليهماالسلام مي باشي. و از موسي بن بكر روايت است كه چون خبر فوت مفضل به حضرت موسي عليه السلام رسيد فرمود خدا رحمت كند او را او والدي بود بعد از والد و همانا او راحت شد.

در بحار از كتاب اختصاص نقل كرده كه روايت كرده از عبدالله بن فضل هاشمي كه گفت در خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم كه مفضل بن عمر وارد شد حضرت او را چون بديد به صورت او خنديد و فرمود به نزد من بيا اي مفضل،



[ صفحه 443]



قسم به پروردگار من كه من دوست مي دارم تو را و دوست مي دارم كسي كه تو را دوست مي دارد اگر مي شناختند جميع اصحاب من آنچه تو مي شناختي دو نفر مختلف نمي شدند، مفضل گفت يابن رسول الله گمان نمي كنم كه مرا بالاتر از منزل خود فرود آوريد فرمود بلكه منزل دادم تو را به منزلتي كه خدا تو را فرود آورده به آنجا، پس گفت يابن رسول الله چه منزلتي دارد جابر بن يزيد نزد شما؟ فرمود منزلت سلمان نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله، گفتم چيست منزلت داود بن كثير رقي نزد شما؟ فرمود به منزلت مقداد است از رسول خدا صلي الله عليه و آله. راوي گويد پس حضرت رو كرد به من و فرمود اي عبدالله بن فضل بدرستي كه خداوند تبارك و تعالي خلق كرد ما را از نور عظمت خود و غوطه داد ما را به رحمت خود و خلق كرد ارواح شما را از ما پس ما آرزومند و مايليم به سوي شما و شما آرزومند و مايليد به سوي ما، به خدا قسم كه اگر گوش كنند اهل مشرق و مغرب كه زياد كنند در شيعيان ما يك مرد و كم كنند از ايشان يك مرد نتوانند اين را و همانا ايشان مكتوبند نزد ما به نامهايشان و نامهاي پدرانشان و عشيره هايشان و نسبهايشان، اي عبدالله بن فضل و اگر بخواهي نشان دهم اسم ترا در صحيفه ي مان پس طلبيد صحيفه را و گشود آن را ديدم كه آن سفيد است و اثر نوشته در آن نيست، گفتم يابن رسول الله در اين صحيفه اثر نوشته نمي بينم، حضرت دست خود را بر آن ماليد نوشتارهاي در آن را ديدم و يافتم و در آخر آن اسم خودم را پس سجده ي شكر براي خدا به جا آوردم.

مؤلف گويد كه چون حديث نفيس بود من تمام آن را نقل كردم الي غير ذلك. و اما روايات قدح در مفضل مثل آنكه روايت شده كه حضرت صادق عليه السلام به اسمعيل بن جابر فرمود برو نزد مفضل و به او بگو اي كافر اي مشرك چه مي خواهي از پسر من، مي خواهي او را به قتل آوري. يا آنكه در سفر زيارت حضرت امام حسين عليه السلام چون چهار فرسخ از كوفه دور شدند وقت نماز صبح شد رفقاي او پياده شدند نماز خواندند پس به او گفتند چرا پياده نمي شوي كه نماز بخواني؟ گفت من نماز را خواندم پيش از آنكه از منزلم بيرون شوم و امثال اين



[ صفحه 444]



روايات قابل معارضه به اخبار مدح نيستند. و شيخ ما در خاتمه مستدرك كلام را در حال او بسط داده و از روايات قدح در او جواب داده و كسي كه رجوع كند به توحيد مفضل كه حضرت صادق عليه السلام براي او فرموده خواهد دانست كه مفضل نزد آن حضرت مرتبه و منزلتي عظيم داشته و قابل تحمل علوم ايشان بوده، و توحيد مفضل رساله ي بسيار شريفي است كه سيد بن طاوس ره فرموده كه هر كه سفر مي رود آن را با خود همراه بردارد، و در كشف المحجة به پسرش وصيت فرموده كه در آن نظر كند و علامه ي مجلسي ره آن رساله را به فارسي ترجمه كرده كه عوام از آن انتفاع برند، و در تحف العقول بعد از ابواب مواعظه ائمه عليهم السلام بابي در مواعظ مفضل بن عمر ذكر كرده و مواعظ شافيه اي از او نقل كرده كه اكثرش را از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده.