بازگشت

خلع عيسي بن موسي از ولايت عهد و بيعت با موسي الهادي بن مهدي


جماعتي از بني هاشم و ياران و دولتخواهان مدتي در كار خلع عيسي بن موسي از ولايت عهد و بيعت با موسي بن مهدي ملقب به هادي خوض همي كردند و انديشه از پس انديشه بياوردند، چون مهدي از خيالات و تدابير ايشان خبر يافت نيك مسرور شد، و به عيسي بن موسي مكتوبي برنگاشت كه به پيشگاه خلافت حاضر شود، و اين وقت عيسي در قريه رحبه از اعمال كوفه جاي داشت، و مقصود و مراد مهدي را احساس كرده از ادراك خدمت مهدي تقاعد ورزيد.

مهدي چون اين طفره و تعلل را بديد، روح بن حاتم را به حكومت كوفه برگزيد، و او را سفارش نمود تا چند كه مي شايد در اذيت و آزار و زحمت و اضرار عيسي غفلت نورزد، روح چون به كوفه اندر شد، راهي براي انجام فرمان مهدي به دست نمي كرد، چه عيسي جز در ايام جمعات و روزهاي عيد به كوفه نزديك نمي شد و به هيچ وجه راهي در تقصير يا قصور يا تفتين يا فتور او تحصيل نمي گشت، و از آن طرف مهدي همواره با



[ صفحه 71]



عيسي ابرام و الحاح مي ورزيد و مي گفت اگر به فرمان من اجابت و اطاعت نكني و خويشتن را از ولايت عهد خلع نگرداني و با فرزندان من موسي هادي و هارون رشيد تفويض نداري، همان جريرت و سياست بيني كه در خور اهل معصيت است و اگر آنچه فرمايم اجابت نمايي با تو پاداش و عوضها به جاي گذارم كه براي تو مفيدتر و فايده و سودش سريعتر باشد.

عيسي اين جمله را بشنيد و همچنان به خدمت مهدي راه نسپرد، چه از آن بيمناك بود كه آنچه را كه مهدي با وي عهد كرده و وعده مي نهد معمول نگرداند، و با پيمان خود وفا نكند، مهدي چون بر اين تسامح و تقاعد بديد عم خود عباس بن محمد را با پيام و مكتوب بدو فرستاده عيسي را به درگاه خويش بخواند همچنان عيسي از حضور امتناع ورزيد، و عباس مأيوس باز شد.

چون مهدي بر اين حال نيز وقوف يافت به تدبيري ديگر دل نهاد، و ابوهريره محمد ابن فروخ قائد را با هزار تن از مردمي كه به عقل و بصيرت ممتاز بودند، و در تشييع مهدي حاضر شدند بدو روان داشت، و با هر يك طبلي مقرر داشت و آن جماعت را فرمان داد كه چون بر عيسي وارد شدند يكباره و يك آهنگ آن كوسها را به نوازش درآورند، آن سواران و آن سرهنگان راه برگرفتند و سحرگاهان بر عيسي وارد شدند و طبل زنان زمين و زمان را به نفير درآوردند، عيسي از اين آواي مهيب ناگهان سخت بترسيد و بر خويشتن بلرزيد.

اين وقت عيسي بن موسي خلع خود را از ولايت عهد اجابت نمود، و مهدي بر حسب ميعادي كه برنهاده بود ده هزار بار هزار درهم وضيعتي چند در زاب و كسكر به عيسي بداد و چهار روز از محرم به جاي مانده كيفيت خلع نفس او روي داد، و عيسي با مهدي و پسرش موسي هادي بيعت كرد، و روز ديگر چون آفتاب چهر گشود مهدي جلوس فرمود و اهل بيت وي را فراهم ساخته از ايشان بيعت بستد، و از آن پس با عيسي به مسجد جامع اندر شد و مردمان را از خلع عيسي و بيعت هادي مستحضر، و به بيعت نمودن با هادي دعوت نمود، مردمان براي بيعت كردن با هادي بشتافتند و او را به ولايت عهد پذيرفتند، و بر خلع عيسي گواه شدند.



[ صفحه 72]