چون پايان روز دوم كه روز يكشنبه بود فرارسيد، مردم مدينه را خبر آوردند كه مبارك تركي به قصد اقامت حج بيامده، و در بئرالمطلب فرود گرديده، از اين خبر در نشاط و انبساط شدند، و به خدمت او بيرون آمدند، و خواستار گشتند كه به حمايت ايشان بيايد.

مبارك روز ديگر جانب را گرفت تا به ثنيه رسيد، و شيعه بني عباس و آن كسان كه آهنگ قتال داشتند در حضورش فراهم شد، و در بلاط تا نيمه روز جنگي سخت و حربي بس شديد به پاي رفت بعد از آن پراكنده گرديدند.

ياران حسين بن مسجد انجمن كردند، و ديگران به خدمت مبارك شتافتند كه در اين وقت در خانه ي عمر بن عبدالعزيز در ثنيه منزل گرفته استراحت مي نمود، و با ايشان وعده داد كه شبانگاه تجديد قتال و جدال مي شود.

و چون مردمان از گردش پراكنده شدند، و از وي غفلت كردند، بر مراكب و رواحل خود برنشست و راه خود را در نوشت، و چون نوبت غروب آفتاب رسيد مردمان نزد او شتابان شدند و او را نيافتند، و تا مغرب با ياران حسين قتال دادند و متفرق گرديدند.

ابوالفرج و ابن اثير مي گويند: مبارك تركي در اين سال حج نهاد، و از نخست به مدينه طيبه روي كرد، و خبر حسين بن علي را بشنيد، شب هنگام بدو پيام فرستاد:

سوگند با خداي دوست نمي دارم من به تو و تو به من مبتلا شوي، قسم به خداي اگر



[ صفحه 100]



از آسمان فرود افتم، و مرغان شكاري مرا بربايند و به چنگ و منقار مرا تباه گردانند، بر من از آن آسان تر است كه يك خاري بر اندام شريفت برسد يا يك تار موي از تنت كم كنم، لكن ناچار بايد عذر و بهانه بدست من اندر آيد.

چون چندي از شب بر شود بر من به شبيخون پرداز اگرچه با ده نفر باشد، چه من به اين دست آويز منهزم شوم، و فرار بر قرار برگزينم، و شب تار را علت فرار گردانم.

حسين چند تن از مردم خود را با حسن به لشكرگاه او به شب بتاخت، چون ايشان به آن لشكر رسيدند صيحه بركشيدند و تكبير برآوردند و آشوب درانداختند مبارك بر حسب عهدي كه بر نهاده بود با ياران خود انهزام گرفتند، و دليلي به دست آوردند تا ايشان را از راه غير معتاد به مكه رسانيد.

و حسين و اصحابش روزي چند در مدينه مشغول تجهيز شدند، و مدت اقامت ايشان در مدينه يازده روز بود، و هم در اين اوقات عباس بن محمد و سليمان بن ابي جعفر و موسي بن عيسي حج نهادند، و مبارك با ايشان پيوست، و چون از داستان حسين ابن علي و كيفيت ظهور داستان در ميان آمد، به علت همان شبيخون معذرت جست.