بازگشت

آوردن سر شريف حسين بن علي عابد نزد خليفه


سرها را كه افزون از يكصد سر و از آن جمله سر حسين بن علي عابد، و سر حسن



[ صفحه 103]



ابن محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب عليهم السلام بود، با شش تن اسير به درگاه هادي خليفه بياوردند و يقطين بن موسي، سر شريف حسين را در پيش هادي بگذاشت. هادي آشفته گشت و گفت: سوگند با خداي چنان پنداريد كه سر طاغوتي از طواغيت را بياورده ايد، همانا كمتر كيفر شما اين است كه از جوائز و عطاياي خود محروم بمانيد، و آن جماعت را هيچ چيز عطا نفرمود و مأيوس و محروم خسرالدنيا و الآخره شدند.

ابوالفرج مي گويد: چون لشكريان سرهاي شهيدان را نزد موسي و عيسي بياوردند، و اين وقت جماعتي از فرزندان حسن و حسين عليهم السلام در آنجا حضور داشتند، هادي، از هيچ كس از ايشان پرسش ننمود، مگر از حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام كه به آن حضرت عرض كرد: اين سر حسين است؟ فرمود: آري.

سوگند با خداي در آن حال كه مسلمان و نيكوكار و روزه دار و امركننده به معروف و نهي نماينده از منكر بود، و در ميان اهل بيتش مانندي نداشت، درگذشت.

هيچ كس در جواب آن حضرت به هيچ چيز سخن نكرد و اسيران را به درگاه هادي روان كردند، و در جمله ي ايشان عذافر صيرفي، و علي بن سائق قلانسي، و مردي از فرزندان حاجب بن زراره بود.



[ صفحه 104]