بازگشت

مراسم غسل امام موسي كاظم توسط امام رضا


اين معني روشن است كه بدن طاهر امام عليه السلام را جز امام طاهر مطهر غسل ندهد، اگرچه ابدان ائمه ي اطهار از ارواح ملائكه ي ابرار لطيف تر و پاكتر است و تطهير مطهرات از رشحات سحاب و لمعات آفتاب اين وجودات مقدسه است، نعل مبارك رسول خداي صلي الله عليه وآله، به واسطه ي تقبيل پاي مباركش، تاج عرش برين و مطهر ارواح ملائكه ي



[ صفحه 159]



مقربين و صفا بخش كوثر و تسنيم و غلمان و حورالعين مي گردد. پس اگر سخني از غسل مي رود به واسطه ي رعايت احكام شرع مبين و تشابه صورت ظاهر بشريه است، لاجرم براي پاس اين مراتب چون ابدان شريفه ايشان از ارواح مقدسه ايشان مفارقت كرد، براي مراعات صورت ظاهر و عدم لياقت ديگران مباشر غسل ايشان بايد امام ديگر باشد و اگر ديگران مباشر گردند نه آن است كه روي حقيقت متصدي شده باشند يا داراي چنين استعدادي باشند، بلكه به گمان خود چنان تصور كرده اند. و در ذيل آن خبر كه امام رضا عليه السلام بر حسب فرمان آن حضرت تا مدت چهار سال در زمان غيبت امام موسي عليه السلام در دهليزسراي آن حضرت در مدينه مي خفت، مسطور است كه يك شب برحسب معمول جامه ي خواب امام رضا عليه السلام را بگستردم و منتظر بنشستم كه از مسجد بازآيد و استراحت فرمايد و آن حضرت نيامد و به اين جهت خاطر اهل بيت و عيال مضطرب و پريشان و دهشتي عظيم در پردگيان سرادق عصمت و طهارت روي داد و چون روشني روز لمعات جهان افروز را بنمود، آن آفتاب ولايت و امامت چهره گشود. و يك سره به نزديك ام احمد، بانوي حرمسراي حضرت كاظم عليه السلام بشتافت و فرمود: آن امانتي را كه پدرم با تو بسپرد به من تسليم كن. ام احمد به مجرد استماع آن كلام معجز ارتسام آغاز نوحه و زاري نمود و همي آه سرد از دل بركشيد و گريبان صبر بر دريد و روي بخراشيد و فرياد برآورد كه سوگند با خداي آن انيس دل مستمندان و مونس روان دردمندان، از اين جهان فاني به سراي جاوداني انتقال فرمود. امام رضا سلام الله عليه او را تسليت همي داد و از افشاي آن سر منع نمود و فرمود: اينك والي مطلع مي شود و مي گويد ايشان نيز داعيه ي امامت دارند و از علم غيب خبر مي دهند و آنچه با پدرم به جاي آوردند با ماها نيز همان كنند. پس آنچه از ودائع امامت و اسرار ولايت نزد ام احمد بود با چهار هزار اشرفي در حضرت امام صلوات الله عليه تسليم و تقدير نمود و عرض كرد: بدان روز كه آن امام والا مقام با من وداع مي نمود، اين امانت را به من بسپرد و بسي مبالغه فرمود كه هيچكس را مطلع مگردان تا گاهي كه زمان من به پايان رسد. چون من از اين جهان بيرون شدم، پس نگران باش تا چون هر يك از فرزندان من نزد تو آيند و اين وديعه را از تو طلب نمايند



[ صفحه 160]



بدو سپار و اين وقت بدان كه من جهان را بدرود كرده ام و به خداوند ودود شتافته ام. ام احمد مي گويد: اين ناله ي جانسوز و آه جانگداز من كه چون بيامدي و از من مطالبه ي وديعه را بنمودي بدانستم، چنانكه سيد و آقايم از اين پيش با من وصيت نموده بود وفات كرده است. پس امام رضا عليه السلام آن جمله را از ام احمد بگرفت و به ايشان امر فرمود تا سكونت نمايند و اظهار ماتم و سوگ ننمايند، تا گاهي كه ظاهراً خبر وفات آن حضرت بيايد. اين بفرمود و بازگشت و از آن پس ديگر به دهليزسراي و خفتن شب هنگام اعادت ننمود و ما روزي چند درنگ نموديم تا گاهي كه پيك مدينه بيامد و خبر وفات آن حضرت را بياورد و چون بسنجيديم روز وفات آن حضرت را معلوم ساختيم وفات آن حضرت در همان وقت بوده است كه امام رضا عليه السلام در آن شب آنچه كرده بود بكرد و از خوابگاه خود تخلف ورزيد و آنچه بايد بگيرد از ام احمد بگرفت و از اين خبر چنانكه از اين پيش نيز اشارت رفت، معلوم مي شود كه مدت توقف امام موسي عليه السلام در اين سفر اخير در عراق چهار سال امتداد گرفته است.

و هم در بحار و كافي از صفوان مرويست كه گفت در حضرت امام رضا عليه السلام عرض كردم، مرا از امام خبر ده، كدام وقت مي داند امام مي باشد؟ گاهي كه بدو مي رسد كه صاحبش يعني آن امام كه زنده بود درگذشته است، مثل ابوالحسن عليه السلام كه در بغداد قبض روح شد و تو در اينجا هستي فرمود: در همان آن كه صاحب او از جهان مي گذرد وفات او را مي داند، عرض كردم: به چه چيز؟ يعني به چه وسيله مي داند؟ فرمود: خداوند او را ملهم مي گرداند.