بازگشت

مذهب واقفيه و علت پيدايش آن


در تعليقات و بعضي كتب رجال و احاديث، در ذيل احوال محمد بن بشير مروي است كه وي مردي غالي ملعون و از اصحاب حضرت كاظم عليه السلام بود و حضرت امام رضا عليه السلام درباره او فرمود بر حضرت ابي الحسن موسي عليه السلام دروغ مي بست؛ از اين روي خداوندش حر حديد و سوز آهن گداخته بچشانيد. و ابوعلي در منتهي المقال مي گويد: محمد بن بشير غالي ملعون، از اصحاب حضرت كاظم عليه السلام و احاديث كثيره در ذم او خبث او و لعن او و قول او و اعتقاد او به تناسخ و جايز دانستن و مباح گردانيدن و طي



[ صفحه 167]



ذكور و نفرين امام عليه السلام در حق او كه مقتول گردد و كشته شدن به بدترين كشته گرديدن بعد از آنكه او را به انواع عذاب معذب داشتند وارد است. گفته اند: و اين محمد بن بشير از مردم كوفه از موالي بني اسد و او را اصحابي بود كه مي گفتند: موسي بن جعفر نمرده و شهيد نگشته و محبوس نشده است، بلكه غايب و مستتر است و قائم مهدي است و آن حضرت در زمان غيبت خود محمد بن بشير را در ميان امت به خلافت بگذاشت و او را وصي خود نمود و خاتم مبارك و علم خود و تمام مايحتاج امت خود را در امر دين و دنياي ايشان بدو سپرد و تمامت امر خود را بدو تفويض كرد، او را قائم مقام خود ساخت. پس محمد بن بشير، بعد از آن حضرت امام است و آن جماعت گفتند: حضرت موسي بن جعفر صلوات الله عليهما قائم آل محمد صلي الله عليه وآله است و امامت حضرت امام رضا عليه السلام و ساير ائمه صلوات الله عليهم را منكر هستند. عثمان بن عيسي الكلابي مي گفت: از محمد بن بشير شنيدم همي گفت انسان برحسب ظاهر آدم است و برحسب باطن ازلي است و قائل باثنين بود و هشام بن سالم با وي در مقام مناظره برآمد و محمد بن بشير بر آن عقيدت اقرار كرد و انكار نورزيد و اين جماعت گويند چون محمد بن بشير از اين جهان درگذشت با پسرش سميع بن محمد وصيت بگذاشت. لاجرم سميع، امام است و نيز هر كس را كه سميع وصي گردانيد امام باشد و طاعتش بر امت فرض است تا زماني كه موسي بن جعفر عليه السلام خروج نمايد و ظهور فرمايد، در آنچه بر مردمان لازم است از حقوق او در اموال ايشان و غير ذلك، از آنچه به آن واسطه به حضرت خداي تقرب حاصل توان كرد. پس اداي آن بر امت به سوي اوصياي محمد بن بشير تا قيام قائم يعني حضرت كاظم عليه السلام فرض است و اين جماعت چنان گمان مي برند كه علي بن موسي صلوات الله عليهما و هر كس كه از فرزندان علي بن موسي و فرزندان موسي صلوات الله عليهما مدعي امامت شود باطل است و چنين كسي دروغگوي است و طيب الولاده نيست، لاجرم ايشان را از انساب خود نفي كنند و تكفير نمايند، تا چرا مدعي امامت شدند و نيز كساني را كه با امامت ايشان قائل هستند تكفير نمايند و خون و مال ايشان را مباح شمارند.

و هم اين جماعت بر آن عقيدت هستند كه اقامت نمازهاي پنجگانه و روزه ماه رمضان



[ صفحه 168]



از جانب يزدان بر ايشان فرض است، لكن زكاة و حج و ساير فرايض را منكر مي باشند و محارم و فروج و غلمان يعني سپوختن با ايشان را را مباح خوانند و به قول خداي تعالي (أو يزوجهم ذكرانا و انثا...) [1] استدلال جويند و نيز به تناسخ قائل باشند و گويند ائمه واحدا و احدا منتقل از قرني به قرني شوند و در ميان ايشان، در هر چه مالك هستند از مال يا خراج يا غير ايشان، مواسات واجب است و گويند هر كس به چيزي در راه خداي وصيت كند مخصوص به سميع بن محمد و اوصياي او بعد از او مي باشد و مذاهب ايشان در امر تفويض همان مذاهب غلاة جماعت واقفه است و ايشان نيز به حلال قائل هستند يعني آنچه را كه مذكور شد كه حلال مي شمارند ايشان نيز حلال مي دانند.


پاورقي

[1] شوري؛ 50.