بازگشت

حضرت فاطمه معصومه و بعضي فضائل قم


حضرت ولية الله تعالي وصفيته، خاتون خلق جهان و ناموس خداوند عالميان، عابده و زاهده متقيه عارفه ي كامله ي مستوره ي مخدره معصومه فاطمه، دختر حضرت امام موسي كاظم عليه السلام را مقامي عالي و منزلتي متعالي و شأني رفيع و مكاني منيع است كه خداوندش عطا فرموده است از بنات مكرمات حضرت كاظم عليه السلام دو تن را فاطمه بلكه سه تن فواطم بودند و از اين جمله يكي را فاطمه ي كبري و آن ديگري را فاطمه ي وسطي و سوم را صغري و به قولي چهارم را فاطمه ي اخري مي ناميدند اما مشخص نيست كه اين مخدره ي كبري آيا فاطمه ي كبري يا فاطمه ي صغري اما از حيثيت شأن و مقام جليل البته فاطمه ي



[ صفحه 179]



كبري و مخدره ي عظمي است، چنانكه لقب اين حضرت كه معصومه است بر اين معني دلالت نمايد. مزار كثيرالانوارش در مدينة المؤمنين قم است و حرم محترمش ملجاء زائرين و تمام مسلمين و مؤمنين و محل اجابت دعوات و بروز كرامات و خوارق عادات و درگاه عرش بنيانش مسكن عباد و موطن زهاد است. در سماء و عالم مسطور است كه مشايخ قم روايت كرده اند كه چون مأمون بن هارون الرشيد در سال دويستم هجري حضرت امام رضا عليه السلام را از مدينه ي طيبه به سوي مرو رود بياورد تا به آن حضرت به ولايت عهد عقد بيعت نمايد، خواهر فرخنده سيرش حضرت فاطمه دختر موسي بن جعفر صلوات الله عليهم اجمعين در سال دويست و يكم هجري در طلب ملاقات برادر والاگوهرش بيرون آمده و راه در سپرد. چون به ساوه رسيد بيمار شد. پرسيد: از اين مكان كه به آن درم تا به قم چند فرسنگ است؟ عرض كردند: ده فرسنگ است. با خادمش فرمان كرد تا آن حضرت را به جانب قم سفر داد و چون به قم رسيد آن حضرت در سراي موسي بن خزرج بن سعد اشعري فرود آورد. اما روايت صحيح تر اين است كه چون خبر ورود خاتون روزگار فاطمه عليهاالسلام به آل سعد رسيد به جمله اتفاق كرده به حضرتش بيرون شدند و خواستار گشتند كه در شهر قم عز نزول ارزاني دارد و از ميان آن جماعت موسي بن خزرج به تنهائي بيرون آمد و چون به شرف ملازمت آن اختر آسمان عصمت و طهارت افتخار يافت مهار شتر آن حضرت را بگرفت و به جانب شهر بكشيد و آن حضرت عصمت آيت را در سراي خود فرود آورد و آن صديقه ي مكرمه شانزده روز و به قولي هفده روز و به روايتي شش روز زندگاني كرده از آن پس به رحمت و رضوان خداوند سبحان روي نهاد. موسي بن خزرج بعد از فراغت تغسيل و تكفين آن ذخيره ي نفيسه ي خاندان سيد المرسلين در زميني كه مخصوص او و هم اكنون مدفن مطهر آن حضرت است دفن نمود و بر آن قبر شريف سقفي و سايباني از بوريا برافروخت تا گاهي كه عليا جناب زينب، دختر حضرت امام جواد صلوات الله عليه قبه بر آن مرقد مطهر و روضه ي منور بنيان نهاد. و حسين بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه از محمد بن حسن بن احمد بن وليد با من حديث نمود كه چون فاطمه سلام الله عليها وفات كرد و او را غسل دادند و كفن



[ صفحه 180]



كردند جنازه ي شريفش را به مقبره ي بابلان كه مرقد آن خاتون جهان است حمل نمودند و در سردابي كه براي مدفنش حفر كرده بودند فرود آوردند. اين وقت در ميان آل سعد اختلاف افتاد تا كدام كس بايد آن حضرت را به سرداب درآورد و در آنجا مدفون نمايد آخرالامر بر آن اتفاق نمودند كه خادمي از ايشان كه مردي پير و سالخورده و صالح و پرهيزكار و متقي بود و او را قادر مي ناميدند، آن گوهر بحر عصمت را در آن خاك پاك پنهان گرداند. چون بر اين كار عزيمت بر نهادند و در طلب آن خادم برآمدند بناگاه دو تن سوار نقابدار را نگران شدند كه از جانب رمله شتابان درمي رسند و چون به آن جنازه ي شريفه نزديك شدند از مركب فرود آمدند و بر آن جنازه نماز بگذاشتند و به سرداب اندر رفتند و جنازه را بگرفتند و در آنجا دفن بنمودند و از آن پس بيرون آمدند و سوار شدند و برفتند و هيچكس ندانست كه ايشان كدام كس بودند و محرابي كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در آنجا عبادت مي كرد، الي الان در سراي موسي بن خزرج موجود است.