بازگشت

نهي از كرايه دادن شتر براي سفر حج


صفوان بن مهران جمال روزي خدمت امام رسيد، حضرت به وي فرمود: همه ي كارهاي تو نيكو و زيبا است، جز يكي! او پرسيد: يابن رسول الله آن چيست؟ حضرت فرمود:



[ صفحه 134]



شترهايت را به هارون كرايه مي دهي، عرض كرد: براي سفر حج كرايه داده ام. حضرت فرمود: آيا دوست داري هارون زنده برگردد و كرايه ي شترها را به تو بدهد.

گفت: آري. حضرت فرمود: هر كس بخواهد آن ها زنده بمانند، در صف آنان قرار مي گيرد و هر كس از آن ها باشد، بي ترديد در جهنم است.

پس از آن صفوان همه ي شتران خود را فروخت. وقتي هارون علت آن را پرسيد، وي گفت: ديگر پير شده ام و غلامانم چنانكه بايد به اين كار نمي رسند. هارون گفت: مي دانم به اشاره ي چه كسي شترانت را فروخته اي. موسي بن جعفر تو را به اين كار واداشته است!

او گفت: مرا با امام موسي بن جعفر چه كار. هارون گفت: اين حرف ها را كنار بگذار. به خدا قسم! اگر به سبب خدمات نيكويت نبود، تو را مي كشتم.