بازگشت

ابراهيم و سير شبانه به كوفه


ابراهيم جمال براي رفع نياز مادي خود نزد علي بن يقطين رفت، ولي به او اجازه ورود ندادند. علي بن يقطين همان سال به حج مشرفت شد، سپس به مدينه رفت و از امام كاظم عليه السلام اجازه ورود خواست.

حضرت به وي اجازه ندادند. روز دوم حضرت را ديد، علت بي مهري امام عليه السلام را جويا شد، حضرت فرمود: چرا برادرت ابراهيم جمال را راه



[ صفحه 147]



ندادي خداوند تلاش تو را نمي پذيرد، مگر آن كه او را راضي كني.

عرض كرد: من در مدينه هستم، او در كوفه. امام عليه السلام فرمود: چون شب فرارسيد؛ بدون اين كه اطرافيان تو متوجه شوند، به بقيع برو، در آنجا شتري آماده است، بدان سوار شو، او به سرعت تو را به كوفه مي رساند و برمي گرداند. علي بن يقطين همان شب به منزل ابراهيم جمال رفت. ابراهيم گفت: اي وزير! اينجا براي چه آمده اي؟

علي بن يقطين گفت: من خدمت امام كاظم عليه السلام رفتم، حضرت از پذيرفتن من خودداري كرد، مگر آن كه تو از من راضي شوي و راهش آن است كه قدم به گونه ي من بگذاري. ابراهيم امتناع ورزيد تا اين كه او را سوگند داد و او امتثال كرد: سپس خدمت امام عليه السلام رسيد و حضرت او را پذيرفت. [1] .


پاورقي

[1] بحار، ج 48، ص 85.