بازگشت

احسان به دشمن


يكي از افرادي كه بهانه به دست هارون داد و او را در تصميم خود جدي و شتابزده كرد، محمد بن اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام برادرزاده ي امام كاظم عليه السلام بود.

او با علي بن جعفر برادر امام كاظم عليه السلام خدمت امام آمد و عرض كرد: قصد سفري دارم، مرا موعظه كن. امام عليه السلام فرمود: «أوصيك أن تتقي الله



[ صفحه 128]



في دمي»؛ سفارش مي كنم تو را كه درباره ي خون من بترسي و سبب ريختن خون من نشوي.

محمد گفت: هر كس درباره ي تو بدي كند، به خودش مي رسد. سپس براي بدخواه امام عليه السلام نفرين كرد و سه مرتبه سر مبارك امام عليه السلام را بوسيد و حضرت همين سفارش را تكرار كرد.

علي بن جعفر مي گويد: حضرت كاظم عليه السلام كيسه اي كه محتوي صد دينار بود، به من داد تا براي كمك خرجي به او بدهم. عرض كردم: اگر در كشتن شما كمك مي كند، چرا به او احسان مي كني؟

در پاسخ من فرمود: هر گاه من صله ي رحم مي كنم، او قطع رحم مي كند؛ از اين رو خدا عمرش را كوتاه مي كند. سپس سه هزار درهم ديگر كه در همياني بود، به او داد.

علي بن جعفر مي گويد: گمان كردم ديگر به بغداد نمي رود، اما در عين حال به بغداد نزد هارون رفت و به وي گفت گمان نمي كردم بر روي زمين دو خليفه باشد، تا اين كه ديدم مردم به عمويم موسي بن جعفر با وصف خلافت سلام مي كنند.

به اين ترتيب سخن چيني كرد و هارون را بر ضد امام كاظم عليه السلام برانگيخت.هارون نيز دويست هزار درهم براي او فرستاد، ولي خداوند او را به بيماري «ذبحه» (درد شديد گلو) مبتلا كرد كه يك درهمش را نيز به مصرف نرسانيد و به اين ترتيب از دنيا رفت. [1] .



[ صفحه 129]




پاورقي

[1] كافي، ج 1، ص 485؛ كشف الغمة، ج 3، ص 32.