عبادت امام كاظم
1- امام عليه السلام از همان ايام خردسالي دلباخته ي عبادت بود. لذت بخش ترين اوقات خود را زماني مي دانست كه سرگرم راز و نياز با خدا بود. در اين زمينه نوشته اند: وي كودكي ده ساله بود، ولي گاهي از آغاز طلوع خورشيد تا وقت اذان ظهر در سجده بود. [1] .
2- ابن جوزي مي گويد: او را به سبب كثرت عبادت و نيز شب زنده داريش «عبد صالح» خوانده اند. [2] .
[ صفحه 130]
3- يعقوبي مي نويسد: موسي بن جعفر عليه السلام از راسخ ترين و پايدارترين مردم در عبادت بود. [3] .
4- مرحوم شيخ مفيد قدس سره مي گويد: ابوالحسن موسي بن جعفر عليه السلام عابدترين مردم زمان و فقيه ترين آنان و سخاوتمندترين مردم و پرارزش ترين وجود بود. [4] .
5- امام عليه السلام اهل ذكر و دعا بود و اذكار مختلفي داشت و در برخي از روايات آمده است كه در بعضي از روزها 5 هزار بار استغفار مي كرد. [5] .
6- گاهي از طلوع آفتاب تا زوال خورشيد در زندان سر به سجده مي گذاشت و تماشاگران گمان مي كردند كه او به خواب رفته است. هنگام ظهر سر از سجده برمي داشت و به نماز ظهر مي پرداخت.
7- در وصف مناجات و گريه و زاري امام عليه السلام مي خوانيم: «حليف السجدة الطويلة» هم پيمان سجده هاي طولاني، «و الدموع الغزيرة» همدم اشك هاي فراوان و المناجات الكثيرة هم سخن بسيار با خداوند، و الضراعات المتصلة و درد آشناي ناله هاي تمام نشدني بود. [6] .
8- در بخشي از مناجات خود عرض مي كرد: «أسئلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»؛ خدايا! راحتي هنگام مرگ، و عفو در حسابرسي قيامت را از تو طلب مي كنم. [7] .
9- همچنين عرض مي كرد: پروردگارا! گناه بنده ي تو بزرگ است و عفو
[ صفحه 131]
و بخشش تو نيكو «عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك». [8] .
10- عيسي بن جعفر، زندانبان امام، نقل مي كند: آن حضرت به سبب دستيابي به مكاني جهت پرداختن به عبادت، خداوند را سپاس مي گفت؛ «أللهم انك تعلم أني كنت أسألك أن تفرغني لعبادتك و قد فعلت، فلك الحمد»؛ [9] بار خدايا! همواره جاي خلوتي براي عبادتت از تو درخواست مي كردم، تو را سپاس مي گويم كه دعاي مرا به اجابت رساندي.
11- مأمون مي گويد: بر پدرم هارون پيرمردي وارد شد كه صورتش از بيداري شب و عبادت فراوان زرد و متورم شده بود به گونه اي كه مانند مشك كهنه و پوسيده شده بود و كثرت سجده صورت و بيني او را مجروح كرده بود؛ «اذ دخل شيخ مسخد قد انهكته العبادة، كأنه شن بال قد كلم السجود وجهه و أنفه». [10] .
پاورقي
[1] مناقب، ج 2، ص 379.
[2] تذكره، ج 2، ص 103.
[3] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.
[4] ارشاد، ص 267.
[5] بحار، ج 48، ص 119.
[6] بحار، ج 102، ص 17.
[7] بحار، ج 48، ص 101.
[8] بحار، ج 48، ص 101.
[9] مناقب، ج 2، ص 379.
[10] بحار، ج 48، ص 130.