بازگشت

امام كاظم و رقابت با اوج اقتدار خلافت سلطنتي


خاندان عباسي همواره مي كوشيدند تا با حذف فيزيكي، جريان رقيب را بي تأثير كنند؛ خطري كه همواره نام ابن رسول الله (ص) ايشان را تهديد مي كرد و مشروعيت نظام سياسي را از نظر مشروعيت ديني نيز با خطر جدي مواجه مي ساخت. با آن كه عصر منصور و مهدي و هارون و مأمون عصر اوج اقتدار تمدن خلافت سلطنتي است اما اين همه، اوجي شيشه اي است كه به تلنگري فرو مي شكند.

عباسيان مي كوشيدند تا با ايجاد رقبايي براي امام موسي (ع)، وي را تضعيف كرده و موقعيت ايشان را باخطر جدي مواجه سازند. در اين زمان است كه حتي مذهب اسماعيلي را در برابر مذهب امامي قرار مي دهند. تا اين زمان، فرقه هاي كوچك و بزرگي به عنوان رقيب ايجاد شده بودند و حتي مذهب زيدي به صورت مستقيم در برابر امام مي ايستاد. در اين دوره براساس تز دشمن دشمن من، دوست من است، عباسيان به عناصر مديريتي زيدي نزديك مي شدند ولي اين اقدام سودي به حال ايشان نداشت؛ زيرا در تفكر زيدي همانند خوارج عدم مشروعيت نظام سياسي عباسي، حرف اول را مي زد. از اين رو عباسيان به سوي مذاهب و فرقه هاي ديگر متمايل مي شدند تا امام به حق را در تنگناي سياسي و مشروعيت ديني قرار دهند.

مذهب اسماعيلي، نخست بسياري را به خود جلب و جذب مي كند ولي ديري نمي پايد كه از پيروان آن كاسته مي شود منصور دوانيقي مي كوشيد تا بفهمد مديريت به چه كسي واگذار مي شود ولي امام صادق (ع) زيركانه وي را گمراه مي سازد و حتي در يك وصيت نام منصور دوانيقي را نيز مي گنجاند.