بازگشت

پرورش يافتگان


گروه كثيري از عالمان و راويان حديث، پيرامون امام موسي (ع) گرد آمدند و آن حضرت با توانايي بسيار آراء خردمندانه اي در دانش هاي گوناگون ديني ابراز كرد.

مجموعه هاي بسيار از احكام اسلامي كه در موضوع فقه و حديث و كلام اسلامي تدوين شده به آن حضرت منسوب است و راويان، همواره با آن افاضات علمي مانوس بوده، فرمايشات و فتاوي امام (ع) را ثبت مي كردند.

سيد بن طاووس مي نويسد: «ياران و نزديكان امام (ع) در مجلس درس آن بزرگوار حاضر مي شدند و لوحه هاي آبنوس در آستين ها داشتند، هر گاه او سخني مي فرمود يا در موردي نظري ارائه مي داد، به ضبط آن مبادرت مي كردند.» [1] .

امام كاظم (ع) در عصر خويش عابدترين و عالم ترين و فهيم ترين مردم بود. [2] پدر بزرگوارش در تاييد آگاهي هاي علمي و فقهي اين فرزند فرزانه اش، فرمود: «توان علمي او به اندازه اي است كه اگر از تمام مضامين قرآني پرسش كني، با علم كافي كه دارد، پاسخ قانع كننده اي خواهد داد. او كانون حكمت، معرفت و انديشه است.»

چشمه هاي انديشه ي امام در عصري جاري گرديد كه با وجود اختناق حاكمان عباسي، شيعياني اهل درك، منطق و خرد داشت. از مجموع روايات و كتب سيره برمي آيد كه; پيروان امامان با طرح سؤالات علمي - فقهي، دانش وي را ارزيابي كرده، در صورتي كه از جنبه ي علمي وي يقين حاصل مي كردند، او را به وصايت مي پذيرفتند. به همين دليل شيعيان، عبدالله بن جعفر را كه مشهور به عبدالله افطح بود - بدين سبب گروندگان به او را فطحيه مي ناميدند - با طرح برخي مسائل فقهي و احكام شرعي نماز و زكات آزمودند و چون آگاهي وي را از اين مسائل ناكافي دانستند از وي روي برتافتند. [3] .

با آنكه صدها نفر از محضر پر فيض امام موسي كاظم (ع) بهره برده و اخبار و احاديث او را نقل مي كردند، اما در ميان اصحاب، حديث هيجده نفر به صدق و امانت مشهور گرديده و منقولات آنان مهر اعتبار و اطمينان خورده و همگان بر صدق گفته هايشان اعتراف كرده اند. شش نفر از آنان شاگردان امام باقر (ع)، شش نفر از اصحاب امام صادق (ع) و بقيه هم از خواص تربيت يافتگان حضرت امام كاظم (ع) بوده اند؛ اسامي آنان به اين شرح است:

يونس بن عبدالرحمن، صفوان بن يحيي، محمد بن ابي عمير، عبدالله بن المغيره، حسن بن محبوب السراد، احمد بن ابي نصر بزنطي. به اين افراد اصحاب اجماع مي گفتند. شاگردان زبده ي ديگري در مكتب علمي - تربيتي و سرشار از معنويت هفتمين امام پرورش يافتند از جمله; محمد بن خلاد، عبدالرحمن بجلي، علي بن جعفر، اسحاق بن عمار صيرفي، اسماعيل بن موسي بن جعفر، حسين بن علي بن فضال، داود رقي، عبدالسلام بن صالح حصروي، موسي بن بكير و اسماعيل بن مهران. [4] .

گسترش نهضتهاي علوي توسط گروهي از امامزادگان و سادات و افزايش قدرت سياسي بني عباس، خصوصاً در دوران خلافت هارون، باعث تشديد مراقبت و سخت گيري نسبت به امام كاظم (ع) شد به طوري كه هارون درباره ي امام هفتم مي گفت: مي ترسم فتنه اي بر پا كند كه خونها ريخته شود!؟ سخت گيري نسبت به امام در حدي بود كه به ندرت كسي مي توانست حتي براي ضروري ترين مسايل و سؤالات فقهي و علمي به خدمت امام (ع) شرفياب شود.

با اين وجود، امام ياراني داشت كه در جهان اسلام پراكنده بودند و با ايشان، بخصوص در دوران اقامت در مدينه، تماس داشتند. تلاشهاي تبليغي اين برگزيدگان بر محبوبيت امام بين شيعيان شهرهاي اسلامي افزود و موجب نگراني هارون شد. از اين روي هارون حضرت را تحت نظر از مدينه به بصره و سپس به بغداد آورد و سالها امام را در زندانهاي مختلف تحت نظر گرفت و به احدي اجازه ي ملاقات با آن مقام معنوي را نداد.

مرحوم شيخ طوسي راويان و شاگردان امام را 272 نفر ذكر كرده است. احمد بن خالد برقي تلاميذ حضرت را 160 نفر دانسته و مؤلف كتاب حياة الامام موسي بن جعفر تعداد 319 نفر از اصحاب و شاگردان هفتمين فروغ امامت را به تفصيل نام برده است.


پاورقي

[1] الانوار البهيه; ص 91.

[2] الارشاد; شيخ مفيد، ج 2، ص 231.

[3] نك; حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، ج 2، ص 19 - 20.

[4] دورنمايي از زندگاني امام موسي بن جعفر عيه السلام ; عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، ص 122.