بازگشت

جويبارهاي خونين


گروهي از فرزندان ائمه عليهم السلام و نيز سادات و علويان، طي مبارزات و قيامهايي حضرت امام كاظم (ع) را در دفاع از جبهه حق و افشاي باطل ياري مي دادند.

در دوران حكومت منصور و فرزندش مهدي شرايط طاقت فرسايي بر شيعيان مدينه سايه افكند. خفقان آن چنان علويان را احاطه كرد; كه آنان چون آتشي زير خاكستر در صدد پيدا كردن فرصتي بودند تا بر دستگاه ستم حريق افكنند. وقتي مهدي يكي از دشمنان معروف اهل بيت را به عنوان والي مدينه منصوب كرد، او حقوق علويان را از بيت المال قطع كرد و دستور به بازداشت سادات و شيعيان حوزه حكومتي داد. زمينه هاي خروش خونين علويان به اين ترتيب فراهم گشت و حسين بن علي بن حسن مثلث كه از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام بود، رهبري «قيام فخ » را عهده دار گرديد. وجود دويست نفر از اصحاب امام كاظم (ع) و بزرگان بني هاشم در اين نهضت و تاييد ضمني امام از وي دليل بارزي بر موافقت هفتمين فروغ امامت با جنبش مذكور است، گر چه در آغاز نيروهاي حسين بن علي بر شهر مدينه استيلا يافتند، ولي با آمدن نيروهاي تازه نفس از سوي مركز خلافت و آرايش نظامي عباسيان طي نبردي خونين كه در وادي فخ واقع در غرب شهر مكه رخ داد، گروهي به شهادت رسيدند. [1] .

عبدالله بن حسن; از بزرگان شيعه و مطيع امام هفتم بود، گروه عظيمي از شيعيان را به گرد خودش فرا آورد و مخالفت خود را با غاصبان آغاز كرد. سرانجام به زندان كشيده شد. او محبس را آموزشگاه انقلاب خويش ساخت و از طريق مكاتبه با رهبر خود، امام كاظم (ع)، الهام مي گرفت و خبر مي رساند تا آنكه به شهادت رسيد.

يحيي بن عبدالله; از قهرمانان انقلاب حسين بن علي رهبر قيام فخ بود و بعد از كشته شدن وي به سرزمين ديلم گريخت. در آنجا شيعيان را مجتمع كرد. هارون كه از فعاليت وي واهمه داشت، فضل بن يحيي را با لشكري زياد به سوي او روانه داشت. نبرد فرستاده خليفه با يحيي به پراكندگي يارانش انجاميد و او را به صلح وادار كرد، هارون از فرصت پيش آمده استفاده كرد و او را به زندان افكند و دستور داد ديوار زندان را به رويش ويران كنند تا به شهادت برسد. [2] .

حسين بن عبدالله; مردي زاهد و عابد در عصر خويش محسوب مي شد. او به جهت مبارزات و مجاهدتهاي مداوم و دفاع از حريم امامت، به دست حكومت ظالم وقت گرفتار و شهيد شد.

حسين، فرزند امام كاظم (ع) بود و در ناحيه فارس به حالت اختفاء و دور از ستم عباسيان زندگي مي كرد. ماموران و حاكمان فارس محل اختفاء او را يافته و آن سيد بزرگوار را شهيد كردند. هم اكنون به سيد علاء الدين حسين معروف است و در شيراز داراي قبه و بارگاه مي باشد. [3] .

احمد بن عيسي; از دوستداران امام كاظم (ع) بود و همزمان با جنبش يحيي قيامي ترتيب داد. هارون وي را به زندان انداخت، او از محبس گريخت و به بصره رفت. از آنجا با شيعيان مكاتبه داشت و مردم را عليه دستگاه عباسي برمي انگيخت. بر اثر فعاليتهاي وي نهال تشيع در بصره به بالندگي افزونتري رسيد و چون امام كاظم (ع) به دستور هارون در بصره زنداني گشت، مردم اين شهر از زنداني شدن امام خشمگين شده و نسبت به عباسيان اظهار تنفر كردند. اما به دليل پر خفقان و حكومت نظامي عباسيان، قادر نبودند به قيامي دست بزنند.

اسماعيل، فرزند موسي بن جعفر عليهما السلام; در مصر رحل اقامت افكند. فرزندان وي نيز در آنجا زندگي مي كردند، وي ضمن تاليف چندين كتاب، جانبداري از حريم ولايت و نگهباني دژ استوار امامت و فراخواني شيعيان در ستيز با ستم مشغول بود.

اختناق فكري و جلوگيري از فعاليتهاي شيعيان به اندازه اي بود كه شيعيان و سادات و علويان عصر امام كاظم (ع) به شيوه اي افشاگرانه روي آوردند و آن نوشتن مطالبي مبني بر حقانيت اهل بيت (ع) و غاصب بودن خلفاي عباسي و نيز درج انديشه هاي الهام گرفته از پرتو فروزان امام هفتم بود بدين گونه ديوارهاي سرزمين اسلامي با تابلوهاي رنگين، اعمال ننگين عباسيان را فاش مي ساخت شاعران، گويندگان و روشنگران از اين طريق مسؤوليت حساس و نقش تاريخي خويش را ايفا مي كردند.

سرانجام حكومت فاسد عباسي كه هراس عميقي از امام در دل داشت و تمامي تلاشهاي فرهنگي سياسي اين عصر را در پرتو رهنمودهاي حكيمانه ي امام هفتم مي دانست و مشاهده مي كرد كه عظمت و مهابت شخصيت امام در بين مردم و درگيري مستقيم و توام با صراحت او در برخورد با خلفا تشكيلات آنان را به مخاطره افكنده، در سال 183 هجري امام را در سياه چالهاي بغداد در سن 55 سالگي به شهادت رساند.


پاورقي

[1] سرزمين وحي، سرچشمه تشيع، به قلم نگارنده، ص 120 - 121.

[2] مامقاني در تنقيح المقال; ج 3، باب يحيي وي را از ياران امام كاظم (ع) و رجال موثق دانسته است.

[3] ابي نصر بخاري در كتاب سرالسلسلة العلوية وي را از فرزندان امام هفتم دانسته و وي را بلاعقب مي داند.