بازگشت

اوضاع اقتصادي جامعه عصر امام كاظم


دوران امامت امام كاظم (ع) مقارن با دوران خلافت عبّاسي اول بود و آن امام با چهار تن از خلفاي عبّاسي به نام هاي منصور، مهدي، هادي و هارون الرشيد هم عصر بود. بنابراين، در مطالعه ي اوضاع اقتصادي عصر امام كاظم (ع) بايد به بيان وضعيت اقتصادي جامعه در عصر اول عبّاسي پرداخت.

اين دوران را بايد دوران اقتدار و ثبات خلافت عبّاسي دانست. خلفاي عبّاسي در اين عصر كوشيدند تا در مناطق گسترده تحت قلمرو خود، كه حاصل فتوحات قبلي مسلمانان بود، ثبات و امنيت ايجاد كنند. در اين دوره، علم، فرهنگ و هنر تعالي پيدا كردند و اقتصاد رونق يافت و نسبت به دوره هاي قبل، سطح رفاه جامعه بالاتر رفت.

اقتصاد جامعه ي عبّاسي بر كشاورزي، بازرگاني و صنعت استوار بود. در اين ميان، كشاورزي مهم ترين ركن اقتصادي به حساب مي آمد؛ زيرا هنوز تحولات عظيم صنعتي صورت نگرفته بودند. علاوه بر اين، تسلّط مسلمانان بر آب ها و مناطق حاصلخيز زمينه ي مناسبي براي توسعه ي كشاورزي ايجاد كرده بود. گسترش قراردادهاي كشاورزي، تأسيس ديوان، دريافت خراج از كشاورزان و «ديوان الماء» براي حفظ و صيانت از حقوق كشاورزان شواهد پيشرفت كشاورزي در اين دوره اند. [1] .

پايتخت عبّاسيان دشت حاصلخيز «سواد» بود. هر شهر بزرگي مانند بغداد را روستاها و باغ ها احاطه كرده بود. شهر «واسط» منطقه اي كشاورزي بود كه سالانه مقادير هنگفتي محصول به بار مي آورد. [2] فرآورده هاي كشاورزي، بسيار گوناگون و متنوع گرديدند. محصولات عمده ي عراق، جو، گندم، برنج، خرما، كنجد، پنبه و كتان بود. ميوه ها و سبزي هاي گرمسيري و سردسيري در دشت حاصلخيز سواد يافت مي شدند.

كتاب هاي فراواني كه در اين دوره درباره ي گياهان تأليف يا ترجمه شده نشان مي دهند كه مردم تا چه حد به زراعت ارج مي نهادند. [3] وسعت فوق العاده قلمرو خلافت و اوجي كه تمدن به آن دست يافته بود، بازرگاني جهاني و دامنه داري پديد آورده بود. طولي نكشيد كه بنادري همچون بغداد، بصره، سيراف، قاهره و اسكندريه مراكز مهم تجارت خشكي و دريا شدند. تجّار مسلمان به سوي شرق تا چين مي رفتند. [4] بر آنچه گذشت، تراكم موجودي هاي نقدي در دولت اسلامي عهد عبّاسي را بايد افزود كه تأثيري بسيار بر فعاليت هاي تجاري داشت. عوامل مهم ديگري كه باعث رشد اقتصادي در اين دوره شدند عبارتند از:

ـ تسلط مسلمانان بر سرزمين هاي طلاخيز زيرنفوذ دولت هاي بيزانس و ساساني؛

ـ خراج و جزيه فراواني كه اهل ذمّه به دولت عبّاسي پرداخت مي كردند؛

ـ زكات، خمس و ماليات هاي هنگفت دولتي كه از كشاورزان و پيشه وران و ساير اصناف دريافت مي شدند.

جدول هاي مالياتي دولت عبّاسي نمود آشكاري است از مقادير سرشار ثروت هايي كه به دست عبّاسيان مي رسيدند. [5] .

اين همه بيانگر وضعيت اقتصادي دولت عبّاسي در اين دوره است. اما اوضاع اقتصادي عامّه مردم چگونه بوده؟ آيا ثروت هاي دولتي صرف آباداني و عمران جامعه مي شدند؟ و آيا همه مردم در سطح عادلانه از رفاه و آسايش به سر مي بردند؟

گرچه غالب گزارش هاي تاريخي مربوط به وضعيت اقتصادي دولت هستند و مورّخان كمتر به وضعيت اقتصادي توده ي مردم پرداخته اند، اما شواهد فراواني نشان مي دهند كه طبقه ي وسيعي از مردم تحت حاكميت عبّاسيان در فقر و تهي دستي زندگي مي كردند. نگاهي به اشعار شعراي اجتماعي اين مطلب را تأييد مي كند؛ از جمله ابوالعتاهيه ضمن اشعاري شكايت آميز، تصوير دقيقي از وضع اقتصادي جامعه ارائه كرده است:



من مبلغ عنّي الامام نصائحا متواليه

انّي اري الاسعارَ اسعا رَ الرعيّةِ غاليه

واري اليتامي والارا ملَ في البيوتِ الخاليه... [6] .



شاهد ديگر، شورش ها و قيام هاي متعدد مردمي است كه ريشه در نارضايتي عمومي از اوضاع اجتماعي و اقتصادي در اين عصر داشته اند. آنچه مسلّم است اينكه اموال و دارايي هاي فراوان دولت، كه متعلّق به عامّه ي مردم بود، به طور عادلانه در بين مردم توزيع نشدند و بيت المال صرف رفاه و آسايش صاحبان حقيقي آن نگشت. فاصله ي طبقاتي شديدي حاكم شد. بغداد، كه مركز تجارت و بازرگاني بود، تنها جيب ثروتمندان و بازرگانان را پر مي نمود و طبقه ي متوسط و ضعيف جامعه تحت فشار خراج و ماليات ها نمي توانستند سربلند كنند. خزينه ها و گنجينه هاي دولتي صرف امور دربار مي شدند و خلفا با كنار نهادن سيره و سنّت رسول خدا (ص) و موازين اسلامي و روي كردن به اخلاق و منش پادشاهان و ملوك كافر كيش، سعي در خوش گذراني و اسراف و تبذير مي نمودند. از خلافت اسلامي تنها اسمي بر جاي مانده بود. اين دوران، دوران ظهور و بروز پادشاهان ثروتمندي است كه نان دنيا را به نام دين مي خوردند و عنوان «خلافت» را يدك مي كشيدند. اميرالمؤمنين!هاي فاسد و عيّاش هداياي هنگفت و گزاف به شعرا و آوازه خوانان و مطربان و رقّاصان مي دادند، در حالي كه عامه ي مردم در فقر و تنگ دستي و فشار زندگي مي گذراندند.

به گفته ي مسعودي، مجموعه اموالي كه منصور به زور از مردم گرفته بود بالغ بر 600 ميليون درهم و 400ميليون دينار بود. او اين اموال را به نام «بيت المال» در محل مخصوص نگه داري مي كرد و نام صاحب هر مال را بر روي آن مي نوشت، بدون آنكه مقداري از آن را به خدمت عامّه مصروف دارد. اين مبلغ غير از ماليات اراضي و خراج هايي بود كه منصور در زمان خلافت خود از كشاورزان گرفته بود. [7] سياست سخت گيرانه ي اقتصادي و تحريم و فشار مالي را عليه مردم در پيش گرفته بود تا مخالفان سياسي خود را به ضعف بكشاند و زمينه ي قيام ها و شورش هاي مردمي را از بين ببرد. [8] .

در دوران هارون الرشيد، درآمد سرانه دولت به بالاترين حد خود رسيد كه تا آن زمان اين مقدار براي هيچ حاكم مسلماني سابقه نداشت.

ابن خلدون موجودي بيت المال در ايّام رشيد را بالغ بر 7500 قنطار در سال تخمين زده است. و جهشياري مجموع درآمد را قريب 500 ميليون درهم و دويست و چهل هزار درهم مي داند. [9] .

عملكرد خلفاي عبّاسي از جمله هارون در صرف بيت المال براي برپايي مراسم جشن و پايكوبي و دادن هدايا و بخشش هاي مالي حيرت آور به مادحان و چاپلوسان درباري بي سابقه بوده است. حكايات بسياري از بذل و بخشش هاي ديوانه وار هارون در تاريخ ثبت شده اند.

اين وضعيت نامطلوب اقتصادي و عدم توجه خلفا به رسيدگي به وضعيت معيشتي مردم و صرف ثروت هاي دولتي در جهت عيش و نوش و خوش گذراني، پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي خاصي را در اين دوره به دنبال داشت؛ از جمله:

ـ پيدايش فرقه متطوّعه در بغداد؛

ـ گرايش به زهد و تصوف در افرادي كه مأيوس از غني و رفاه بودند و دست از كار اقتصادي كشيده بودند؛

ـ پيدايش شاعران و مادحان و مورّخان درباري كه دانش و هنر را در مدح و چاپلوسي خلفا به خدمت گرفته بودند؛

ـ گسترش علوم دنيوي همانند طب، فلسفه و رياضي كه در سايه توجه خلفا و امرا و ثروتمندان رشد يافتند، در حالي كه نسبت به علوم ديني خارج از دربار هيچ گونه حمايتي صورت نمي گرفت؛

ـ بروز شورش ها و قيام هايي كه يك پاي در مخالفت فكري و سياسي با دولت عبّاسي داشتند و پاي ديگر در بي عدالتي هاي اجتماعي و نابساماني هاي اقتصادي در اين دوره. [10] .

عصر امام كاظم (ع) مصادف با نخستين مرحله ي استبداد و ستمگري حكّام عبّاسي بود. آن ها تا چندي پس از آنكه زمام حكومت را به نام علويان در دست گرفتند، با مردم و بخصوص با علويان برخورد نسبتاً ملايمي داشتند، اما به محض اينكه در حكومت استقرار يافتند و پايه هاي سلطه ي خود را محكم كردند و از سوي ديگر، با بروز قيام هاي پراكنده اي كه به طرفداري از علويان پديد آمد و آن ها را سخت نگران كرد، بنا را بر ستمگري گذاشتند و مخالفان خود را زير شديدترين فشارها قرار دادند.

امام كاظم (ع) در مركز فشارهاي سياسي و اجتماعي عبّاسيان قرار داشت، در عين حال، رسالت ايشان آن بود كه در اين حركت علمي، توازن و تعادل فكري را ميان شيعيان برقرار كند و از هر جهت، به هدايت و رهبري فكري و معنوي جامعه بپردازد. [11] .

با توجه به شناخت اجمالي از اوضاع و شرايط اقتصادي اين عصر، زندگي اقتصادي و وضع معيشتي امام كاظم (ع) تبيين مي گردد. در اين نوشتار، رفتارهاي امام كاظم مورد مطالعه قرار مي گيرند تا اصول كلي حاكم بر سيره ي اقتصادي امام در توليد، مصرف و اصلاحات اقتصادي بيان گردند.


پاورقي

[1] محمّدكاظم مكّي، المدخل الي حضارة العصر العبّاسي، ص261.

[2] صباح ابراهيم الشيخلي، اصناف در عصر عبّاسي، ترجمه ي هادي عالم زاده، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1362، ص11.

[3] فيليپ چتّي، تاريخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، آگاه، 1344، ص 443.

[4] همان، ص437.

[5] صباح ابراهيم الشيخلي، پيشين، ص13.

[6] احمد امين، ضحي الاسلام، مصر، النهضة المصرية، ج 1، ص233.

[7] مسعودي، مروج الذهب، بيروت، داراندلس، ج 3، ص 312.

[8] باقر شريف قرشي، حياة الامام موسي بن جعفر (ع)، (قم، اسلاميه، 1389ق)، ج 1، ص368.

[9] همان، ج 2، ص29.

[10] احمد امين، پيشين، ج 1، ص136ـ104.

[11] رسول جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاريان، 1381، ص385.