بازگشت

مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادي


در كارنامه ي درخشان امامان معصوم، صفحه اي روشن از مبارزات ايشان با فسادها و انحرافات اقتصادي به چشم مي خورد. امام مسئول هدايت و رهبري جامعه است و هرگاه فساد و انحرافي ديد با آن به مبارزه برمي خيزد.

عمده مبارزات امامان با مفاسد اقتصادي جامعه را بايد در سخنان و فرمايش هاي راهبردي ايشان جست وجو كرد. نگاهي به كلمات گوياي معصومان به ما نشان مي دهد كه آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهيز از گناه و فساد در مسائل اقتصادي توصيه مي كردند. نگارش كتاب هاي حجيم فقهي با عناوين «مكاسب محرّمه» از سوي فقها، كه ريشه در روايات اسلامي دارند، خود گواه بر اين مدعاست.

با اين همه، در سيره ي عملي امامان نيز موارد فراواني از مبارزه با مفاسد اقتصادي به چشم مي خورند. در اينجا، نمونه هايي از مبارزات عملي امام كاظم (ع) با مفاسد اقتصادي كه در كتب تاريخ ثبت شده اند، ذكر مي گردند:

1. مبارزه با تجمّل پرستي و عيش و نوش حاكمان: امام كاظم (ع) بارها و بارها خلفاي ظالم دنياپرست عبّاسي را از اينكه بيت المال و اموال عمومي را صرف عيش و نوش و خوش گذراني خود مي كردند، مورد اعتراض و انتقاد شديد قرار دادند.

روزي امام كاظم (ع) وارد يكي از كاخ هاي بسيار مجلّل و باشكوه هارون در بغداد شد. هارون كه مست قدرت و حكومت بود، به قصر خود اشاره كرد و با نخوت و تكبّر پرسيد: اين قصر از آن كيست؟ (با اين كلام مي خواست شكوه و قدرت خود را به رخ امام بكشد.) حضرت بدون آنكه كوچك ترين اهميتي براي كاخ پر زرق و برق او قايل شود، با كمال صراحت فرمود: اين خانه، خانه ي فاسقان است؛ همان كساني كه خداوند درباره ي آن ها مي فرمايد: «كساني كه خود را روي زمين بزرگ پنداشته، تكبّر مي كنند و آيه اي از آيات الهي را ببينند ايمان نمي آورند و اگر راه راست و رشد و كمال را ببينند آن را در پيش نمي گيرند، ولي هرگاه راه گم راهي ببينند آن را طي مي كنند و از (مطالعه و درك) آيات خود منصرف خواهيم كرد؛ زيرا آنان آيات ما را تكذيب نموده، از آن غفلت ورزيده اند.»

هارون از اين پاسخ سخت ناراحت شد و در حالي كه خشم خود را به سختي پنهان مي كرد، با التهاب، پرسيد: پس اين خانه از آن كيست؟ امام بي درنگ فرمود: اين خانه از آن شيعيان و پيروان ماست، ولي ديگران با زور و قدرت آن را تصاحب نموده اند.

هارون گفت: اگر اين قصر از آن شيعيان است، پس چرا صاحبان خانه آن را باز نمي ستانند؟ امام فرمود: اين خانه در حال عمران و آبادي از صاحب اصلي اش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت. [1] .

2. مبارزه با احتكار: معتب، كارگزار امام كاظم (ع)، مي گويد: موقعي كه محصول كشاورزي به دست مي آمد، حضرت امر مي فرمود: آن ها را بفروشيم، سپس مثل همه مردم، روز به روز به اندازه نياز مي خريديم. [2] .

3. مبارزه با قمار: امام كاظم (ع) غلامش را براي خريد تخم مرغ فرستاد. آن غلام يك يا دو تخم مرغ خريد و در بين راه با آن قمار كرد.

سپس تخم مرغ را آماده كرد و نزد امام آورد. آن حضرت مشغول خوردن شد. غلام به حضرت عرض كرد كه با آن تخم مرغ قمار كرده است. حضرت برآشفت و طشتي طلب كرد و غذا را قي نمود. [3] .

4. مبارزه با غشّ در معامله: موسي بن بكير مي گويد: در محضر امام كاظم (ع) بودم. يك مشت دينار در پيش او ديدم. آن حضرت يكي از سكّه ها را برداشت و دو نصف كرد و به من داد و فرمود: «اَلقهِ في البالوعةِ حتّي لايُباع شي ءٌ فيه غش»؛ اين دينار قلابي را در چاه فاضلاب بينداز تا با چيزي كه قلّابي است معامله صورت نگيرد. با اينكه حكومت در دست امام كاظم (ع) نبود، ولي آن حضرت نمي توانست خيانت و نيرنگ جامعه را تحمّل كند. [4] .

در مورد ديگري، هشام بن حكم مي گويد: مشغول فروش كالايي در سايه (يا تاريكي) بودم. امام از آنجا عبور مي كرد، مرا در آن حال ديد. نزد من آمد و فرمود: اي هشام، در سايه معامله نكن كه موجب غش در معامله مي شود و غش حرام است. [5] .

5. مبارزه با سرقت و سوءاستفاده مالي كارگران: هنگامي كه امام (ع) مشغول جمع آوري خرماهاي نخلستان خود بود، متوجه شد يكي از غلامان او مقداري از خرماها را به بيرون از باغ انداخت. (اين ماجرا پيشتر گفته شد.) [6] .

6. منع از كمك مالي به حاكمان ظالم: صفوان جمّال يكي از ياران حضرت موسي بن جعفر (ع) شترهاي خود را به هارون كرايه داده بود. وقتي حضرت از اين امر مطلع شد، او را مورد توبيخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را ياري مي كني؟ صفوان گفت: من هيچ علاقه اي به هارون ندارم و بابت كرايه شترهايم از او پول مي گيرم.

امام فرمود: آيا تو آن گاه كه براي رفتن به مسافرت، به هارون شتر مي دهي دوست نداري او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض كرد: اينكه معلوم است، هر عاقلي چنين خواسته اي را از خداي خويش مي خواهد.

امام فرمود: اي صفوان، براي تو همين بس كه دوست داري مدتي ظالمي زنده بماند تا تو ضرري متحمّل نشوي و اين خواسته ي تو موجب بقاي ستمگر و رضاي تو به ظلم هاي او مي شود و اين گناه بزرگي است. صفوان در پي سخنان روشنگرانه ي امام، تمام شترهاي خود را فروخت و خود را از اين انحراف نجات داد، هرچند اين اقدام باعث كدورت بين صفوان و هارون الرشيد شد. [7] .


پاورقي

[1] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص138 / عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 2، ص 144، (با استفاده از ترجمه حديث از كتاب پيشواي آزاده، نوشته مهدي پيشوايي.).

[2] محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 5، ص 166.

[3] همان، ج 5، ص 123.

[4] همان، ج 5، ص160.

[5] همان، ج 5، ص 161.

[6] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 115.

[7] باقر شريف قرشي، پيشين، ج 2، ص266.