بازگشت

هدايت هاي اقتصادي


گرچه امام مسئول هدايت فكري و معنوي جامعه است و تعاليم و رهبري هاي او تأمين كننده ي سعادت جاودانه ي بشرند، اما دايره ي هدايت امام وسيع تر از امور عبادي و اخروي است و اين ناشي از جامعيت دين مبين اسلام است كه سعادت دنيا و آخرت انسان را تضمين مي كند. بنابراين، امام مستقيماً در بسياري از مسائل مادي و دنيوي نيز انسان ها را كمك مي كند و آن ها را مشمول هدايت خود قرار مي دهد. عمده ي اين هدايت ها در قالب مشورت دادن امام به افرادي است كه نياز به كمك فكري داشته اند. در برخي موارد نيز امام افرادي را به دليل اشتباه در مسائل اقتصادي مورد انتقاد قرار مي داد. در برخي موارد، امام براي كمك فكري و هدايت انسان ها در مسائل مادي، از علم غيب و شأن خاص امامت استفاده مي كرد. در اينجا، تنها چند نمونه از مواردي كه امام افرادي را در امور دنيوي و اقتصادي كمك و هدايت كرده است ذكر مي شوند:

روزي امام كاظم (ع) به يكي از يارانش به نام ابراهيم بن عبدالحميد، كه در حال خارج شدن از مدينه بود، فرمود: اي ابراهيم! كجا مي روي؟ او جواب داد: به سمت قبا. امام فرمود: براي چه كاري؟ او گفت: ما در هر سال در چنين موقعي خرما مي خريم. تصميم دارم نزد يكي از مردان انصار بروم و محصول خرمايش را پيش خريد كنم. حضرت فرمود: آيا از شر ملخ ها در امان هستيد؟

ابراهيم مي گويد: بعد از جدا شدن از امام، نزد دوستم ابوالعز آمدم و سخن امام را به او گفتم. (او كه به مقام و شأن امام و علم او ايمان داشت) گفت: نه، به خدا امسال خرما نخواهيم خريد. پنج روز نگذشته بود كه ديديم ملخ ها تمام نخل ها را ويران كردند! [1] .

در روايتي كه پيشتر ذكر شد، امام به يكي از فقرا، كه درخواست كمك كرده بود، پولي داد و به او فرمود: با اين پول به تجارت «مازو» (دانه هايي كه براي رنگ كردن و دباغي به كار مي برند) بپرداز؛ زيرا اين كالا خشك است و كمتر آسيب مي بيند. [2] امام از اين طريق، كمك مشاوره اي خود را به آن فرد ارائه داد و آن فرد توانست به زندگي خود سر و سامان ببخشد.

هشام بن حكم مي گويد: قصد خريد كنيزي داشتم. نامه اي به امام كاظم (ع) نوشتم تا با او در اين باره مشورت كنم. امام جواب نامه مرا نداد تا آن گاه كه در مكّه در مراسم حج مرا ديد و آن كنيز را نيز مشاهده كرد. سپس نامه اي به من نوشت كه خريد آن كنيز از نظر من اشكالي ندارد جز آنكه آن كنيز عمر كوتاهي دارد.

هشام مي گويد: با اين سخن امام از خريد كنيز منصرف شدم و هنوز از مكّه خارج نشده بودم كه ديدم آن كنيز را دفن كردند. [3] .

علي بن ابي حمزه مي گويد: نزد امام موسي بن جعفر (ع) بودم. كسي به نام جندب خدمت امام رسيد و با آن حضرت صحبت كرد. حضرت هم با او سخن مي گفت، در ضمن از احوال برادرش سؤال كرد. جندب گفت: خوب بود و به شما سلام رسانيد.

حضرت فرمود: خدا به شما اجر دهد! برادرت از دنيا رفته است. جندب گفت: نامه او 13 روز پيش از كوفه رسيد و سالم بود! حضرت فرمود: دو روز بعد از نوشتن نامه، از دنيا رفت. موقع مرگ به همسرش مالي داده و گفته است: وقتي برادرم آمد به او تحويل بده. آن زن مال را در خانه اي كه زندگي مي كند پنهان كرده است. وقتي به آن زن رسيدي، به او محبت كن و او را به طمع ازدواج با خود بينداز تا پول را به تو بدهد.

علي بن ابي حمزه مي گويد: جندب مردي نيرومند و زيبا بود. پس از شهادت امام كاظم (ع) او را ديدم و از قضيه سؤال كردم. جندب گفت: به خدا سوگند! امام همه مطالب را صحيح فرمود؛ نه در نامه كسري بود و نه در مال كمبودي وجود داشت. [4] .

در روايتي، امام به تبيين رابطه ي صحيح اقتصادي مؤمنان مي پردازد و بيان مي كند كه افراد مؤمن نسبت به اموال و دارايي هاي خود بايد چگونه باشند:

امام به يكي از يارانش به نام عاصم مي فرمايد: اي عاصم! پيوند و ارتباط شما (مؤمنان) چگونه است؟

عاصم عرض كرد: به بهترين شكلي كه مي تواند باشد.

امام فرمود: آيا به گونه اي هست كه يكي از شما وقتي تنگ دست و فقير مي شود، وارد خانه ي دوستش شود و از او بخواهد تا هميان پولش را بياورد، آن گاه آن را باز كند و هر چه بخواهد بردارد و مشكل مالي خود را از اين طريق حل كند و دوستش ناراحت نشود؟

عاصم گفت: خير. امام فرمود: پس شما بهترين شكل ارتباط و پيوند را نداريد. [5] .

برخي از هدايت هاي امام مربوط به الگوي صحيح مصرف هستند. امام در برخي موارد، افرادي را كه در شيوه ي زندگي خود خطا مي كردند و در انتخاب نوع لباس و غذا و مركب دقت لازم را نداشتند مورد انتقاد قرار مي داد و شيوه ي صحيح را بيان مي كرد:

ابن طيغور متطبّب مي گويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبي سوار مي شوي؟ گفتم: الاغ. آنگاه امام فرمود: آن را چند خريده اي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغي را به سيزده دينار خريده اي و اسب ساده (برذون) را رها كرده اي. (ماجرا پيشتر ذكر شد). [6] .

نمونه ي ديگر مربوط به عبدالله جبلي كناني است كه مي گويد: روزي يك ماهي در دست گرفته بودم و در كوچه عبور مي كردم، در همان حال، امام كاظم (ع) مرا ديد، نزد من آمد و مرا مورد انتقاد قرار داد كه «اين چه كاري است كه مي كني؟ اين ماهي را بينداز! زيرا من ناپسند مي بينم كه فرد بزرگوار و شريفي مثل تو چنين كار پست و كوچكي انجام دهد». [7] .

سپس فرمود: اي شيعيان، شما گروهي هستيد كه دشمنان زيادي داريد. در مقابل دشمنانتان تا مي توانيد خود را زيبا و قوي جلوه دهيد.

در مورد ديگري كه پيشتر روايت آن گذشت، حضرت غلام خود را سرزنش كرد كه چرا خانه ي تنگ و كوچكي براي خود انتخاب كرده است.... [8] .

شخصي از امام در مورد معناي «اسراف» سؤال كرد و گفت آيا داشتن ده لباس اسراف است؟ امام در جواب فرمود: خير... [9] (اين روايت نيز پيشتر بيان گرديد)


پاورقي

[1] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص46.

[2] شيخ عباس قمي، پيشين، ص 188.

[3] علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، ج 2، ص770.

[4] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص61.

[5] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 1، ص31.

[6] همان، ج 3، ص24.

[7] محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 6، ص481.

[8] همان، ص525.

[9] محمدرضا حكيمي و ديگران، پيشين، ج 4، ص232.