بازگشت

اموال خصوصي


بخش ديگري از اموال و دارايي هاي امام كاظم (ع) اموال خصوصي و شخصي امام بود كه امام به عنوان فردي عادي و عضوي از اعضاي جامعه به روش هاي متعارف آن ها را به دست مي آورد. اين بخش نمونه ي عيني از تأكيدات اسلام بر توليد و گسترش آن در فعاليت هاي اقتصادي است. اما آنچه مهم است اهداف و انگيزه هاي توليد و تكيه بر عوامل صحيح و مشروع توليد است كه در شيوه ي امام كاظم به آن ها اهميت داده شد.

1. كار و تلاش اقتصادي: مهم ترين و اصلي ترين منبع مالي امام كاظم (ع) كار كشاورزي بود. امام كاظم (ع) از همان دوران كودكي به كار و تلاش مشغول بود. در دوره اي كه هم سن و سال هاي ايشان سرگرم بازي هاي كودكانه بودند، آن حضرت به كارهاي مفيد مي پرداخت، علاوه بر اينكه در مكتب و مدرسه پدر بزرگوارشان امام صادق (ع) به كسب معارف الهي مي پرداخت و در همان سنين كودكي، پاسخگوي سؤالات و مشكلات فكري جامعه نيز بود.

صفوان جمّال مي گويد: نزد امام صادق رفتم و از رهبر آينده ي جهان اسلام سؤال كردم و پرسيدم: پس از شما حجت خدا چه كسي خواهد بود؟ امام صادق (ع)، كه به دليل حفظ جان امام كاظم (ع)، گاه از پاسخ دادن آشكار به اين سؤال خودداري مي كردند، اين بار نيز پاسخ دادند: صاحب امر و حجّت خدا كسي است كه سرگرم بازي و لهو و لعب نيست.

صفوان مي گويد: در همان هنگام، ابوالحسن موسي بن جعفر (ع)، كه نوجوان خردسالي بود، وارد شد، در حالي كه گوسفندي به همراه داشت و آن را به جلو مي راند و به آن خطاب مي كرد: بر پروردگارت سجده كن. آن گاه امام صادق (ع) او را به سينه خود چسباند و فرمود: پدر و مادرم به فدايت كه اهل بازي و سرگرمي نيستي. «بابي انتَ و اُمّي مَن لا يلهوُ و لا يَلعبُ». [1] .

اخبار و روايات متعدد تاريخي نشان مي دهند كه آن حضرت به شغل كشاورزي اشتغال داشت و از اين طريق امرار معاش مي كرد و شغل ديگري براي آن امام گزارش نشده است. اين اخبار عمدتاً مربوط به دوره امامت آن حضرت و مربوط به زماني است كه آن حضرت در مدينه بود. اشتغال حضرت به كشاورزي، هم به دليل شرايط اقليمي و جغرافيايي مدينه بود كه براي كشاورزي مناسب است و هم به دليل اهميت خاصي كه ائمّه ي اطهار: و اولياء الهي به امر كشاورزي مي دادند. تأكيد و اهميت اسلام بر كشاورزي بيانگر آن است كه اسلام اقتصاد بر محور كشاورزي را بر ساير موارد ترجيح مي دهد، ضمن اينكه هرگونه توليدي كه براي انسان مفيد باشد و ثمره اي عقلايي بر آن مترتب باشد مورد قبول اسلام است. يك نمونه تاريخي كه نشان مي دهد امام خود شخصاً به كشاورزي اشتغال داشتند:

علي بن ابي حمزه مي گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه در زمين كشاورزي خود كار مي كرد و عرق مي ريخت. عرض كردم: قربانت گردم! پس كارگران كجا هستند؟ فرمود: اي علي! بهتر از من و پدرم در اين زمين، خود با بيل كار مي كردند. عرض كردم: آنان را معرفي فرما. حضرت فرمود: رسول خدا (ص)، اميرالمؤمنين (ع) و پدرانم همه با دست خود كار مي كردند. كشاورزي شغل پيامبران خدا و جانشينان آنان و مردان شايسته است. [2] .

بنابراين، كار كشاورزي اصلي ترين منبع درآمد مالي امام كاظم (ع) بود. حضرت از درآمد محصولات كشاورزي، خود و خانواده و عائله اش را تأمين مي كرد و علاوه بر آن، به فقرا و محرومان و نيازمندان كمك مي نمود. برخي از بخشش ها و هداياي امام نيز از اين طريق انجام مي گرفت. براي نمونه، حضرت به يكي از غلامان، كه در حق او احسان كرده بود، قطعه اي زمين كشاورزي اهدا كرد. [3] در مورد ديگر، حضرت زمين كشاورزي خود را به غلامي بخشيد و او را آزاد كرد. [4] حضرت بخشي از زمين كشاورزي خود را به فرزندش، احمد، كه مردي والامقام و خيّر بود، هديه كرد. [5] در وصيت نامه ي آن حضرت نيز آمده است كه ايشان سي اصله درخت خرماي خود را براي فقراي آبادي وقف كرد و بقيه آن را بين فرزندانش تقسيم نمود.

2. موقوفه ها: يكي از منابع مالي امامان، موقوفه هايي بوده كه از گذشتگان براي آن ها مانده و آن ها به عنوان متولّي اوقاف، درآمد محصول آن ها را به دست آورده و در راه هاي گوناگون شرعي به مصرف مي رسانند. براي نمونه، وقف نامه اي كه ابوبصير از امام باقر (ع) نقل كرده است، در آن به وصيت نامه حضرت زهرا (س) در مورد وقف مزارع هفت گانه به فرزندانش اشاره شده است. وقف نامه هاي ديگري نيز، كه واقف آن ها امام علي (ع) بوده در كتب حديث ذكر شده اند كه توليت آن به دست امامان شيعه رسيده [6] و آنان درآمد محصول آن را در راه هاي گوناگون و در جهت تحكيم و گسترش تشيّع به مصرف رسانده اند.

در وصيت نامه امام كاظم (ع) نيز آمده است كه آن حضرت يك سوم موقوفه پدرش را وصيت كرده است. [7] اين امر نشان مي دهد كه اموال و املاكي از طريق موقوفه و ارث از سوي امام صادق (ع) به امام كاظم (ع) منتقل شده است.

3. هدايا: بخش ديگري از اموال خصوصي امام، اموالي بودند كه به امام هديه داده مي شدند. در بسياري از موارد، شيعيان همراه خمس و زكات و وجوهات، هدايايي نيز براي شخص امام مي فرستادند. براي نمونه، مي توان به هدايايي كه علي بن يقطين براي امام كاظم (ع) مي فرستاد، اشاره كرد. علي بن يقطين از موقعيت خود براي كمك رساندن به شيعيان و محرومان و همچنين كمك كردن به شخص امام استفاده مي كرد.

پسر علي بن يقطين مي گويد: امام كاظم (ع) هر چيزي لازم داشت يا هر كار مهمي كه پيش مي آمد، به پدرم نامه مي نوشت كه فلان چيز را براي من خريداري كن يا فلان كار را انجام بده، ولي اين كار را به وسيله ي هشام بن حكم انجام بده. [8] .

در روايتي كه قبلاً ذكر شد، امام در جواب هارون، فرمود: «به خاطر آنكه ما از حق مالي و شرعي خودمان (خمس) باز داشته شده ايم، مجبور به پذيرش هديه هستيم». [9] .

يك بار هارون كسي را دنبال امام فرستاد و دستور داد تا هر چه زودتر امام را حاضر كنند. وقتي مأمور خليفه به حضور امام رسيد، حضرت به او فرمود: «لولا اَنّي سمعتُ في خبر جدّي رسولِ الله اَن طاعةَ السلطانِ لِلتقيّةِ واجبةٌ اِذا جئتُ»؛ اگر از رسول خدا روايت نشده بود كه اطاعت از سلطان از روي تقيّه و حفظ جان واجب است، هرگز نمي آمدم. و وقتي امام نزد هارون آمد، هارون از او پرسيد: چرا نزد ما نمي آيي و با ما رفت و آمد نداري؟ حضرت فرمود: «سعة مُلككَ و حبُّكَ لِلدّنيا»؛ وسعت مملكت و دنياپرستي تو مانع است.

آن گاه هارون هدايايي به امام داد. امام آن ها را پذيرفت و فرمود: «واللهِ لولا اَنّي اري اَن اَتزوّجَ بِها مِن عزّاب بني طالبٍ لئلا ينقَطعَ نسلَهُ ابدا ما قبلتُها». [10] حضرت آن هدايا را براي كمك كردن به ازدواج جوانان مجرّد از خاندان سادات، از هارون پذيرفت.

در مورد ديگر، مهدي عبّاسي، امام كاظم (ع) را دستگير و زنداني كرد، سپس در خواب اميرالمؤمنين علي (ع) را ديد كه او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: «فهل عسيتم اَن تُفسدوا في الارضِ و تُقطِّعوا ارحامكَم...» آن گاه دستور داد امام را آزاد كنند و مبلغ سه هزار دينار به او بدهند و ايشان را راهي مدينه كنند.

مورد مشهور ديگري از قبول هديه از سوي امام كاظم (ع) مربوط به دوران منصور دوانيقي است كه در روز عيد نوروز از امام كاظم (ع) خواست تا جلوس كند و هدايايي كه مردم و به ويژه سربازان ايراني مي آورند بپذيرد. حضرت ابتدا از انجام چنين كاري خودداري كرد، اما با اصرار و فشار منصور پذيرفت. شخصيت ها، فرماندهان و سربازان به ديدن حضرت مي آمدند و به آن حضرت تبريك مي گفتند و هدايايي به آن امام مي دادند. مأمور منصور از هدايا صورت برداري مي كرد. آخرين فردي كه داخل شد پيرمردي بود كه عرض كرد: اي پسر دختر رسول خدا (ص) من فقيرم و ثروتي نداشتم كه برايت هديه بياورم. سه بيت شعري كه جدّم درباره جدّت حسين بن علي (ع) سروده است، آورده ام. اشعار خود را خواند. حضرت فرمود: هديه ات را قبول كردم، بنشين خدا به تو بركت دهد. سپس رو كرد به مأمور منصور و به او فرمود: نزد منصور برو و هديه ها را بازگو كن و نظرش را درباره مصرف آن به دست آور. او رفت و بازگشت و گفت: منصور مي گويد: همه هدايا را به موسي بن جعفر بخشيدم. هر اقدامي مي خواهد درباره آن بنمايد. امام همه هدايا را به آن پيرمرد بخشيد.

غالباً هدايايي كه امام به اكراه از سوي حاكمان دريافت مي كرد، به مردم نيازمند و محروم مي بخشيد و خود از آن استفاده نمي كرد. در برخي موارد، امام كاظم (ع) از قبول هدايا از سوي افراد ظالم خودداري مي كرد. در يك مورد، شخص آوازه خوان و هنرپيشه اي به نام مخارق وقتي مشاهده كرد، هارون از كمك مالي به امام خودداري مي كند، با به كار بستن حيله اي پول و اموال فراواني از هارون به چنگ آورد و آن ها را نزد امام آورد. امام از پذيرش آن هدايا خودداري كرد و فرمود: «خدا به شما و مال شما بركت دهد و جزاي نيكو عنايت كند! به خدا سوگند! نه از او و نه از اين پول درهمي مي گيرم و نه از اين زمين چيزي...» [11] .

سندي بن شاهك، زندانبان ظالم و بي رحم امام كاظم (ع) در آخرين لحظات عمر آن حضرت، از وي خواست تا اجازه دهد تا با مال خودش كفني براي حضرت تهيه كند. حضرت در جواب فرمود: «اِنّا اهل بيتُ مُهورُ نسائِنا و حجُّ صرورتنا و اكفانُ موتانا مِن طاهرِ اموالنا و عندي كفنٌ و اُريد اَن يتَولّي غسلي و جِهازي مولاي فلان...» بدين سان، امام از پذيرش هديه چنين فرد ظالم و گستاخي خودداري كرد.

پيش از آن نيز هارون كنيز زيبارويي براي آزار و اذيت امام و با عنوان هديه نزد امام فرستاد. حضرت از قبول كنيز خودداري كرد و اين آيه را تلاوت فرمود: «بَل اَنتُم بِهديّتكم تَفرحونَ...»


پاورقي

[1] محمّدبن يعقوب كليني، اصول كافي، تهران، اسلاميه، 1362، ج 2، ص87.

[2] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، 115.

[3] باقر شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 152.

[4] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيةالله مرعشي نجفي، 1404ق، ج 7، ص 215.

[5] شيخ مفيد، الارشاد، قم، آل البيت، 1416ق، ج 2، ص 244.

[6] محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 7، ص 47و48.

[7] شيخ صدوق، پيشين، ص 28.

[8] مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1380، ص456.

[9] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 122.

[10] همان.

[11] همان، ص129.