بازگشت

سيره امام كاظم در توليد


با مطالعه در رفتارهاي اقتصادي امام كاظم (ع) مي توان به اصول كلي در زمينه توليد دست يافت. بي شك، آنچه در اينجا ذكر مي شود تمام اصول كلي حاكم بر رفتار امام نيست، بلكه مهم ترين اصول در سيره امام در توليد مي باشد:

1. تلاش در عرصه توليد: در اسلام، به كار و تلاش اقتصادي اهميت فراواني داده شده است. آيات و روايات فراواني در اهميت و ضرورت كار و تجليل از مقام كارگر نقل شده اند. سيره عملي پيامبران و اولياي الهي نيز اين بوده است كه بار زندگي خود را شخصاً به دوش مي كشيدند و هيچ گاه براي تأمين ضروريات زندگي، خود را نيازمند و وابسته به ديگران نمي كردند.

اين امر بيانگر نوع نگرش امام به دنيا و رابطه آن با آخرت است و بر انديشه هاي انحرافي زهدمآبانه، كه كار و توليد را در تضاد با كمالات معنوي و مصالح اخروي مي دانستند يا افكار باطل ارباب مآبانه، كه كار را وظيفه افراد پست و پايين جامعه مي دانند خط بطلان مي كشد.

امام كاظم (ع) مي فرمايد: «اِنّ الله ـ عزّوجلّ ـ لِيبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»؛ [1] خداوند از فرد پرخواب و بيكار متنفّر است. از اين رو، به يكي از يارانش، كه كاسب و فروشنده بود، مي فرمايد: «اُغدُ الي عزِّك»؛ [2] صبح زود به سوي عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان كسب و تجارت است. عزّت انسان در سايه تلاش او در جهت توليد به دست مي آيد. در روايتي ديگر، امام ارزش كار را اين گونه بيان كردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِيعودَ بِه علي نَفسِهِ و عيالِه كانَ كالمجاهدِ في سبيلِ الله»؛ [3] هر كس در طلب روزي از راه حلال اقدام كند تا خود و خانواده اش را تأمين نمايد مانند كسي است كه در راه خدا جهاد كرده است.

از اين رو، امام كاظم (ع) با تمام مشكلات و مسئوليت هاي طاقت فرساي اجتماعي و سياسي و فرهنگي خود، در عرصه كار و تلاش اقتصادي كوشا و فعّال بود و ـ همان گونه كه ذكر شد ـ در كنار كارگران و غلامان به كشاورزي مي پرداخت و به آن افتخار مي كرد.

2. برنامه ريزي در امور اقتصادي: قطعاً انجام مسئوليت هدايت و رهبري فكري جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوي، زماني با تلاش هاي اقتصادي قابل جمع خواهد بود كه انسان برنامه ريزي دقيق و معقولي براي زندگي خود داشته باشد. اينكه امام بزرگوار شيعيان، هم در صحنه فرهنگي و هم عرصه اقتصادي فعّال و پرتلاش حاضر است، به دليل اعتقاد و عمل به اصل برنامه ريزي در زندگي است. امام كاظم (ع) در مورد برنامه ريزي و مديريت زمان و نقش آن در زندگي انسان مي فرمايد: «اجتهدوا في اَن يكون زمانكم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ الله و ساعةٌ لامرار معاشٍ و ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذينِ يَعرفونَكم عُيوبَكم و يَخلصونَ لَكم في الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فيها للذّاتكِم في غير محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ علي الثلاثِ ساعاتٍ....» [4] .

3. تأكيد بر عوامل صحيح و مشروع توليد: آنچه در سيره اقتصادي امامان و از جمله امام كاظم (ع) بيش از همه چيز مورد تأكيد است، اهميت دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد مي باشد. امام هرگونه توسعه اقتصادي و پيشرفت در توليد را تأييد نمي كند، بلكه محور فعاليت هاي اقتصادي را قانون شرع معرفي مي كند و هرگز از دايره احكام و موازين شرع خارج نمي شد. امام كاظم (ع) به يكي از ياران خود مي فرمايد: «يا داود اِنَّ الحرامَ لا نمي و اِن نَمي لَم يُبارَك فيه و ما انفَقهُ لَم يُوجر عليه و ما خلفّهَ كان زادهُ اِلي النّارِ»؛ [5] اي داوود، حرام رشد و توسعه نمي يابد و اگر رشد يافت، بركت در او نيست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمي شود و هر چه از آن باقي بماند، وسيله اي است براي رفتن انسان به جهنم.

(در بخش اصلاحات اقتصادي امام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، نمونه هايي از سيره عملي امام در اهميت دادن به عوامل صحيح و مشروع توليد بيان خواهند شد).

4. حمايت از توليدكنندگان: امام كاظم (ع) علاوه بر آنكه خود پيش گام در عرصه توليد و تلاش اقتصادي بود، از توليدكنندگان نيز حمايت مي كرد. كمك هاي فراوان امام به آسيب ديدگان و ورشكستگان و قرض داران، كه زندگي اقتصادي آن ها به دليل مشكلات طبيعي مختل شده بود، در همين زمينه قابل تفسيرند.

شخصي مي گويد: در نزديكي مدينه صيفي كاري داشتم. موقعي كه فصل برداشت محصول نزديك شد، ملخ ها آن را نابود كردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده كار بودم. نشسته بودم و فكر مي كردم، ناگاه امام موسي بن جعفر (ع) را ديدم كه در حال عبور از آنجا بود و مرا ديد، فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ملخ ها كشاورزي مرا نابود كرده اند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر كرده اي؟ عرض كردم: يكصد و بيست دينار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: يكصد و پنجاه دينار به او بده، سي دينار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وي تحويل بده.

آن مرد مي گويد: وقتي اين كمك را تحويل گرفتم، عرض كردم: وارد زمين شويد و در حق من دعا كنيد. حضرت وارد زمين شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا (ص) نقل كرد و فرمود: «تمسّكوا ببقايَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشكلات محكم نگه داري كنيد. [6] .

بدين سان، امام به مسئولان و افراد جامعه مي آموزد كه چگونه به افراد آسيب ديده كمك كنند. امام در كمك به كشاورزي كه زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمايه اي كه از دست داده بود، مقدار سودي نيز كه انتظار داشت، به او مي پردازد، ضمن اينكه حمايت معنوي خود را نيز اعلام مي دارد و براي آن كشاورز دعا مي كند و با ذكر روايتي از پيامبر، او را مشمول هدايت فكري و معنوي خود قرار مي دهد.

نمونه ديگر، كمك امام كاظم (ع) به بكّار قمي است كه مغازه اش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط علي بن حمزه كيسه پولي براي بكّار فرستاد. بكّار مي گويد: كيسه را باز كردم، چهل دينار در آن بود و ثروت از دست رفته ام را نيز محاسبه كردم، چهل دينار بود.

5. دفاع و حفاظت از حقوق مالي خود: در اسلام، مال يك وديعه الهي معرفي شده است كه از جانب خداوند در اختيار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ....) (نور: 33) از اين رو، حفظ مال و نعمت هايي كه خداوند به انسان عطا كرده، همانند حفظ جان بر هر انساني واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم مي شمارد و به هيچ كس اجازه نمي دهد متعرّض اموال ديگران شود و آن را غصب نمايد.

در سيره معصومان: نمونه هاي بسياري از حفاظت و دفاع از حقوق مالي شان به چشم مي خورد. بارزترين دفاع مالي از سوي يگانه دختر رسول خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) صورت گرفت كه براي باز پس گيري «فدك»، كه حق مسلّم ايشان بوده تلاش بسيار كرد. در مورد امام صادق (ع) نيز نقل شده است كه داوود بن علي (فرماندار مدينه) معلّي بن خنيس (غلام امام صادق (ع)) را كشت و اموالش را غصب كرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالي كه از شدت ناراحتي عبايش بر زمين كشيده مي شد، آن گاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا كشتي و مال مرا گرفتي! آيا ندانستي كه مرد در مصيبت فرزند و دوست مي خوابد، ولي در مورد ربودن و غصب مال به خواب نمي رود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرين خواهم كرد. داوود به ريشخند گفت: آيا مرا به نفرين خود تهديد مي كني؟ آن گاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پيوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتي نگذشت كه صداي شيون برخاست و گفتند داوود بن علي مرده است. [7] .

در زندگاني امام كاظم (ع) موارد متعددي يافت مي شوند كه امام از حق مسلّم مالي خود دفاع و حفاظت كرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.

زماني امام كاظم (ع) بر مهدي عبّاسي وارد شد و ديد كه او ردّ مظالم مي كند. امام نزد او آمد و پرسيد: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمي گرداني؟ مهدي پرسيد: آن چيست؟ امام ماجراي فدك را توصيف كرد. مهدي گفت: حدود آن را مشخص كن تا برگردانم. امام حدود فدك را به تفصيل بيان كرد. خليفه گفت: «هذا كثير، فانظُر فيه»؛ يعني اين مقدار زياد است، درباره آن فكر مي كنم. [8] طبيعي بود كه مهدي عبّاسي چنين كاري را انجام ندهد؛ زيرا افزون بر آنكه او محكوميت كساني را كه مانع از بازگرداندن فدك به اهل بيت شده بودند، مي پذيرفت، واگذاري آن به امام مي توانست امكانات مالي فراواني را در اختيار امام قرار دهد كه اين به نفع حكومت نبود. نظير اين جريان در زمان هارون نيز تكرار شد و حضرت فدك را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خودداري كرد. در مورد ديگري هارون امام را به دربار خود احضار كرد. امام او را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا سادات و هاشميان و شيعيان را فراموش كرده اي و حقوق آن ها را پرداخت نمي كني؟ [9] .

علاوه بر اين موارد، چند مورد جزئي ديگر نيز در تاريخ زندگاني امام كاظم (ع) ثبت شده اند كه نشان مي دهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگيري مي كرد:

روزي امام در باغ خود مشغول جمع آوري خرماهاي نخلستان بود كه متوجه شد يكي از غلامان مقداري از خرماها را به بيرون از باغ پرتاب مي كند تا بعداً به دور از چشم امام آن ها را براي خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسيد: آيا گرسنه اي؟ گفت: خير. امام فرمود: آيا عرياني و نياز به لباس داري؟ (يعني آيا فقر مالي تو را به چنين كار زشتي واداشته است؟) او گفت: خير. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بيرون انداختي؟ عرض كرد: وسوسه شدم، چنين كاري بكنم. آن گاه امام به او فرمود: خوش آمدي و آنچه بيرون انداختي مال تو! [10] .

اين روايت به روشني بيانگر كنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملكرد كارگرانش مي باشد، گرچه برخورد كريمانه حضرت كه منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نيز درخور توجه است.

در مورد ديگري روزي امام كاظم (ع) سوار بر قاطري در حركت بود. ناگهان مردي از قبيله «همدان» پيش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعاي مالكيت آن را كرد. امام از قاطر پايين آمد و به غلام خود فرمود: زين قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعاي مالكيت زين را نيز كرد. امام به او فرمود: دروغ مي گويي؛ زيرا من بر مالكيت زين دليل و بيّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خريده ام، شايد حرف تو صحيح باشد و تو مالك قاطر باشي. بدين سان، امام از حق مسلّم مالي خود، كه بر آن دليل و شاهد داشت، كاملاً دفاع كرد و اجازه نداد به راحتي مورد غصب قرار گيرد، اما از مالي كه مشتبه به حرام بود، پرهيز كرد.


پاورقي

[1] جعفر الهادي، الشئون الاقتصاديه في نصوص الكتاب والسنة، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين، 1403ق، ص73.

[2] عزيزالله عطاردي، مسند الامام الكاظم (ع)، مشهد، كنگره جهاني امام رضا (ع)، 1409ق، ج 2، ص359.

[3] همان، ص42.

[4] حسين بن شعبه حرّاني، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتي، تهران، علميه اسلاميه، ص 481.

[5] جعفر الهادي، پيشين، ص 293.

[6] خطيب بغدادي، پيشين، ج 15، ص16.

[7] شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص184.

[8] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص 156.

[9] همان، ص131.

[10] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص131.