بازگشت

سيره امام كاظم در مصرف


هدف نهايي همه تلاش ها و كوشش هاي اقتصادي، مصرف است. هر كس درآمدي كسب مي كند يا سرمايه اي مي اندوزد هدفش آن است كه سطح مصرف كنوني يا آينده خود يا ديگران را بالا ببرد. اما انسان ها در الگو و انگيزه مصرف متفاوت هستند. برخي هدف نهايي از مصرف را تنها اشباع هر چه بيشتر تمايلات و ارضاي كامل نيازهاي جسمي و غريزي انسان مي دانند و فراتر از آن هدفي نمي شناسند. اما اسلام سعي دارد انسان را به گونه اي بسازد كه تمام حركات و فعاليت هايش او را به هدف نهايي آفرينش، كه قرب الهي است، نزديك گرداند. با تأمّل در سيره ي معصومان (ع)، مي توان به الگوي صحيح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان و اوضاع اجتماعي و اقتصادي جامعه اي كه امام در آن زندگي مي كرد ـ نزديك شد.

در اين بخش، به مهم ترين موارد مصرف، كه همواره مورد ابتلاي انسان ها هستند و از شاخصه هاي اقتصادي افراد محسوب مي شوند اشاره مي شود تا معلوم گردد امام كاظم (ع) چگونه مصرف مي كرد:

1. لباس: در مورد لباس و پوشش امام كاظم (ع) روايات متعددي وجود دارند:

ـ يونس مي گويد: ابوالحسن (ع) را ديدم كه طيلسان آبي پوشيده بود. [1] .

«طيلسان» پارچه اي بوده كه بر شانه ها مي انداختند و از آن ها مانند باشلقي كه به پشت افكنند، آويزان مي شد. طيلسان گويا بلند بود كه سر و شانه ها و پشت را به گونه ردا مي پوشاند. با آنكه طيلسان نشانه قاضيان و فقيهان بود، اما مردم ديگر هم از آن بهره مي گرفتند. [2] .

سليمان بن رشيد از پدرش نقل مي كند كه ابوالحسن (ع) را ديدم كه درّاعه (بالاپوش) سياه و طيلسان آبي پوشيده بود. [3] .

«دراعه» روپوش گشادي است با آستين هاي باز شده از جلو و بيشتر آن را از ابريشم مي بافتند و با سوزن دوزي متكلّفي مي آراستند. [4] .

محمدبن علي مي گويد: ابوالحسن (ع) را ديدم كه قلنسوه (كلاوه سرپوش) پوشيده بود و ابريشمي با آستري از جنس سور به تن داشت. [5] .

در زمان عباسيان كلاه دراز، كه شايد از ابريشم پرداخته مي شد و با نام «قلنسوه طويله» خوانده مي شد، رايج گشت. پيش از آن در زمان امويان، حتي قبل از آن «قلنسوه معمول» يا كوتاه مانند عرقچين يا فينه بود كه با پوست يا پارچه درست مي شد. [6] .

احمدبن ابي نصر مي گويد: شخصي از امام رضا (ع) پرسيد: آيا مي توان با لباسي كه ملحم با ابريشم و پنبه است (يعني تار و پود آن را ابريشم و پنبه تشكيل داده) و ابريشم آن بيش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟

امام در جواب فرمود: اشكالي ندارد و ابوالحسن (امام كاظم (ع)) جامه و روپوشي اين چنيني داشت. [7] .

حميري در قرب الاسناد روايت مي كند كه امام كاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زيبا جلوه بده؛ زيرا علي بن الحسين (ع) جبّه اي از خز مي پوشيد كه پانصد درهم ارزش داشت و مطرفي با جنس خز داشت كه پنجاه دينار قيمت آن بود و اين آيه را تلاوت مي كرد: (قُل مَن حَرَّم زينَةَ اللهِ الّتي اَخرجَ لِعبادِه و الطّيباتِ مِن الرزقِ...)» [8] .

با اين همه، رواياتي وجود دارند كه نشان مي دهند حضرت لباس هاي ساده مي پوشيد؛ از جمله:

ـ شقيق بلخي نقل مي كند كه در ايّام حج، در منزل قادسيه مشغول تماشاي مردم بودم، ناگاه جواني را ديدم خوش سيما، ضعيف و سبزه كه روي لباس خود لباسي از پشم پوشيده بود و به خود پيچيده بود و در پاهاي او نعليني بود... در ادامه روايت، آن شخص را امام كاظم (ع) معرفي مي كند. [9] .

ابن ابي الحديد نيز در توصيف امام كاظم (ع) مي نويسد: «و أين انتم عن موسي بن جعفرِ بن محمّد و أين انتم عَن علي بن موسي الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و كثرةِ ضياعهِ غلاتِه». [10] .

اين گفتار ابن ابي الحديد كه امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) را پوشنده لباس هاي پشمينه و صوفيانه در طول عمرشان معرفي مي كند با بسياري از روايات تاريخي ديگر ـ كه پيشتر ذكر شدند ـ در تعارض است، ضمن اينكه ابن ابي الحديد اذعان دارد كه امام در وضعيت مالي و اقتصادي مناسبي به سر مي برد؛ مزارع و باغ هاي فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولي لباس هاي فقيرانه مي پوشيد!

2. مركب: روايات تاريخي نشان مي دهند كه آن حضرت از مركب هاي گوناگوني استفاده مي كرد، اما عمدتاً مركب سواري ايشان، قاطر بود كه در آن زمان مركب متوسطي محسوب مي شد.

ـ زماني كه هارون الرشيد از حج برمي گشت، برخي از بزرگان و رجال مدينه به استقبال او رفتند. امام كاظم (ع) نيز همراه ايشان بود و سوار بر قاطري بود. ربيع نزد امام رفت و گفت: اين چه مركبي است كه با آن به استقبال خليفه آمده اي؟ (منظور او اين بود كه در اين شرايط، بايد از مركب مجلّل تري استفاده مي كردي.) امام در جواب فرمود: خوبي قاطر آن است كه سوارش نه در خويشتن كبر و نخوت احساس مي كند و نه زبوني و مذلّت و بهترين امور حد وسط آن هاست. [11] .

حمّاد بن عثمان مي گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه از مروه برمي گشت، در حالي كه سوار قاطري بود.... [12] .

ابن طيغور متطبّب مي گويد: امام كاظم (ع) از من پرسيد: چه مركبي سوار مي شوي؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خريده اي؟ گفتم: سيزده دينار. امام فرمود: اين اسراف است كه الاغي را به سيزده دينار خريده اي و اسب باري غيراصيل (برذون) را رها كرده اي. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بيشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه كه الاغ را كفايت مي كند برذون را نيز كافي است. مگر نمي داني كسي كه مركبي را آماده كرده است تا به وسيله آن امور ما را اجرا كند و دشمنان ما را پريشان سازد در حالي كه منسوب به ماست (شيعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده مي سازد و به او شرح صدر مي دهد و به آرزويش مي رساند و علاوه بر اين، آن مركب كمك خوبي براي حوايج او خواهد بود.

3. منزل: امام كاظم (ع) در شهر مدينه صاحب منزل بود، ولي متأسفانه روايت هاي تاريخي چندان گزارش دقيق و تصوير روشني از وضعيت منزل امام به دست نمي دهند. اساساً مورّخان به توصيف و تبيين قصرهاي با شكوه و مجلل خلفاي عبّاسي بيشتر راغب بوده اند تا به بيان منزل كوچك و محقّر ائمه بزرگوار شيعه. از اين رو، كمتر گزارشي از جزئيات زندگي امامان براي ما نقل شده است، در حالي كه اخبار دقيق و جزئي فراواني حتي از اندروني و حرم سراي سلاطين در دست هستند.

با اين همه، در چند روايت به وضع منزل امام اشاره شده است:

ـ حسن بن زيّات مي گويد: نزد ابوالحسن (ع) رفتم، در حالي كه حضرت در اتاقي كه با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فرداي آن نزد ايشان رفتم. حضرت در اتاقي بود كه در آن جز سنگريزه و شن نبود. آن گاه امام نزد من آمد، در حالي كه جامه اي خشن پوشيده بود. حضرت، كه گويا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقي كه ديروز ديدي اتاق من نبود، اتاق همسرم بود. [13] .

ـ محمّد بن عيسي از ابراهيم بن عبدالحميد نقل مي كند كه نزد امام كاظم (ع) رفتم در اتاقي كه حضرت در آن نماز مي خواند، چيزي جز سبد (از ليف خرما) و قرآن و شمشيري كه به ديوار آويزان بود، قرار نداشت. [14] .

ـ معمّر بن خداد مي گويد: امام كاظم (ع) خانه اي خريد و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مكان كند و فرمود: خانه تو كوچك و تنگ بود. او به امام عرض كرد: آن خانه براي پدرم بود و من به همان اكتفا كرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نيست مثل او باشي. [15] .

ـ حسين بن عثمان روايت مي كند كه آن حضرت را ديدم كه ساختماني ساخت، سپس آن را خراب كرد. [16] .

4. غذا: رواياتي كه در مورد غذاي آن حضرت نقل شده، حاوي نكات ارزشمندي است؛ از جمله اعتدال و ميانه روي در مصرف غذا، توجه به فايده و كيفيت غذا، استفاده صحيح و به موقع از غذاها، شيوه استفاده و نگه داري غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصي از غذا و....

ـ لقاني مي گويد: امام كاظم (ع) را در مكّه ديدم كه شخصي را فرستاد تا برايش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشت ها را تكه تكه كرد و خشكاند تا كم كم از آن ها استفاده كند. [17] .

ـ در روايت محمّدبن بكر نيز آمده است كه وقتي براي گرفتن كمك مالي نزد امام در مزرعه اش رفتم حضرت از من با گوشت خشك تكه تكه شده پذيرايي كرد. [18] .

ـ موفق مديني از پدرش نقل مي كند كه روزي نزد امام كاظم (ع) رفتم، امام مرا براي نهار نزد خود مهمان كرد. موقعي كه سفره ي غذا را آوردند، بر سر سفره سبزي نبود. امام شروع به خوردن نكرد و به غلام خود فرمود: آيا نمي داني كه من بر سر سفره اي كه سبزي نباشد غذا نمي خورم. سپس به غلامش فرمود سبزي بياورد. غلام سبزي آورد، آن گاه امام شروع به خوردن كرد. [19] .

ـ معتب مي گويد: روزي امام كاظم (ع) به من فرمود: برايم ماهي تازه تهيه كن؛ چون تصميم دارم حجامت كنم. معتب مي گويد: ماهي را خريدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشي از آن را بپز و بخش ديگر آن را كباب كن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول كرد. [20] .

ـ يونس بن يعقوب مي گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه تره را در آب مي شست و مي خورد. [21] (در روايات ديگري نيز از امام نقل شده است كه امام سبزي و ميوه را در برنامه غذايي خود گنجانده بود كه به خاطر اختصار از ذكر آن خودداري مي شود.)

ـ فضل بن يونس مي گويد: روزي مهمان امام كاظم (ع) بودم، ظرف غذايي آوردند و نان را زير آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده اين وضع، فرمود: نان را گرامي بداريد و آن را زير ظرف قرار ندهيد! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زير ظرف خارج كند. [22] .

ـ موسي بن بكر مي گويد: امام كاظم (ع) بسياري از اوقات، پيش از خوابيدن شيريني (شيريني طبيعي) تناول مي كرد و مي فرمود: اگر كسي ده درهم داشته باشد و با آن شيريني بخرد، اسراف نكرده است. [23] و مي فرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛ [24] ما شيريني را دوست داريم.

نقل است كه امام كاظم (ع) هيچ گاه بدون خوردن شام نمي خوابيد؛ حتي اگر به خوردن يك لقمه غذا هم بود، شام را ترك نمي كرد و مي فرمود: «اِنَّه قوّةٌ لِلجسمِ». [25] .

5. عطر و زينت: حسن بن جهم مي گويد: نزد ابوالحسن (ع) رفتم. آن حضرت صندوقچه اي نزد من آورد كه در آن مشك بود و فرمود: بردار، من مقداري از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف كرد كه بردار و لباس هايت را معطّر كن. من دوباره مقدار كمي از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر كن. آن گاه فرمود: اميرالمؤمنين علي (ع) فرمود: «لا يأبي الكرامةَ الاّ حِمارٌ»؛ [26] كرامت و بخشندگي را رد نمي كند، مگر الاغ. عرض كردم منظور از «كرامت» چيست؟ فرمود: عطر، پشتي و چند چيز ديگر.

ـ نيز از حسن بن جهم نقل است كه براي امام كاظم (ع) صندوقچه اي كه در آن عطر و مشك بود و از آبنوس بود، آوردند كه در آن جعبه هايي از عطر قرار داشت كه مخصوص زنان بود. [27] .

ـ موسي بن بكر مي گويد: امام كاظم (ع) را ديدم كه با شانه اي از جنس عاج موهايش را شانه مي كرد و آن شانه را من براي او خريده بودم. [28] .

از حسن بن جهم نقل است كه بر امام كاظم (ع) وارد شدم، در حالي كه ديدم حضرت با رنگ سياه خضاب كرده بود. [29] .

علي بن مهران مي گويد: نزد امام رفتم، ديدم آن حضرت انگشتري در دست دارد كه نگين آن از فيروزه است و روي آن نقش «لله الملك» بود. [30] .

6. غلامان: از جمله مصارف عادي و معمولي در عصر امام كاظم (ع) خريد غلام و كنيز بود كه عمدتاً اسراي جنگي بودند. امامان نيز گاه از بازار برده فروشان غلامان و كنيزاني خريداري مي كردند و پس از يك دوره تعليم و تربيت اسلامي، آن ها را آزاد مي كردند و گاه بدون آنكه آن ها را نگه داري كنند، آزاد مي كردند. آزادسازي بردگان سيره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به اين امر بسيار سفارش نموده است.

ابن ابي حمزه مي گويد: نزد امام كاظم (ع) بودم، سي نفر غلام حبشي براي حضرت خريده بودند و نزد حضرت آوردند. يكي از غلامان با زبان خود سخني گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب كرد و همه آن ها كه حضور داشتند نيز تعجب كردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولي در اختيار تو مي گذارم، به هر يك از غلامان هر ماه سي درهم پول بده.» [31] .

نكته ي جالب توجه در اين روايت تعيين مقرّري و مزد براي غلامان است كه در آن زمان كمتر كسي اين كار را انجام مي داد و اين بيانگر نوع نگرش امام به مسئله ي بردگان بود.

ـ هشام بن احمر روايت كرده است كه تاجري از غرب وارد مدينه شد و كنيزاني براي فروش با خود آورده بود. امام موسي بن جعفر (ع) يكي از آن ها را خريداري كرد و امام علي بن موسي الرضا (ع) از او متولد شد.

ـ نكته ي ديگر آنكه همه يا بيشتر همسران امام موسي كاظم (ع) كنيز بودند.

7. اكرام و اطعام: آنچه در اسلام بيش از خوردن اهميت دارد، خوراندن و اطعام كردن است. به مسلمانان توصيه شده است تا به مناسبت ها و بهانه هاي گوناگون سفره ي اطعام خود را براي ديگران پهن كنند. بارزترين تجلّيگاه سخاوت و كرامت ائمّه اطهار (ع) اطعام و اكرام آن هاست كه سيره ي هميشگي ايشان بوده.

امام موسي بن كاظم (ع) به مناسبت تولد يكي از فرزندان خود وليمه اي ترتيب داد. در اين وليمه سه روز تمام مردم مدينه را غذا داد (نوع غذايي را كه حضرت وليمه داد فالوذج ذكر كرده اند كه حلوايي بوده كه با آرد و آب و عسل تهيه مي شده.) ظرف ها را در مساجد و بازار مي گذاشتند و هر كس هر چه مايل بود تناول مي كرد. به حضرت اعتراض كردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پيامبران ديگر داده است به حضرت محمد (ص) هم داده، و اضافه نيز داده است، به سليمان (ع) فرمود: (هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِك بغيرِ حسابٍ) (ص: 39) و به حضرت محمّد (ص) فرمود: (وَ ما آتاكُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاكُم عَنه فانتَهوا) (حشر: 7) [32] .

آيا اين سفره ساده اي كه براي عموم مردم بدون هيچ تبعيض و تفاوتي پهن شده با سفره هاي رنگين و پر زرق و برق خلفاي عبّاسي، كه تنها براي چاپلوسان و مادحان و درباريان پهن مي شد، قابل مقايسه است؟

اصول كلي حاكم بر سيره امام كاظم (ع) در مصرف

از آنچه تاكنون در مورد سيره ي امام در مصرف بيان شد، مي توان اصول كلي و راهبردي از رفتارهاي اقتصادي امام را به دست آورد. بديهي است آنچه در اينجا به اختصار بيان مي شود تنها چند اصل مستفاد از سيره ي عملي امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبك زندگي ايشان، مي توان اصول مهم ديگري را نيز به دست آورد.


پاورقي

[1] محمّد مناظر احسن، زندگي اجتماعي در حكومت عبّاسيان، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران، علمي ـ فرهنگي، 1369، ص61.

[2] محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص648.

[3] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص49.

[4] محمّد مناظر احسن، پيشين، ص54.

[5] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص41.

[6] محمد مناظر احسن، پيشين، ص54.

[7] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص29.

[8] محسن امين، المجالس السنيّه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.

[9] ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحديث، 1380، ص223.

[10] ابن ابي الحديد، پيشين، ج 15، ص234.

[11] شيخ مفيد، پيشين، ج 2، ص234.

[12] محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 8، ص86.

[13] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص28.

[14] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص100.

[15] محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص525.

[16] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص 40.

[17] همان، ص68.

[18] محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص102.

[19] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص81.

[20] همان، ص77.

[21] محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 6، ص341.

[22] همان، ص304.

[23] همان، ص64.

[24] همان.

[25] همان، ص 288.

[26] همان، ص512.

[27] همان، ص515.

[28] همان، ص488.

[29] عزيزالله عطاردي، پيشين، ج 3، ص24.

[30] محمدبن يعقوب كليني، پيشين، ج 6، ص 472.

[31] قطب الدين راوندي، پيشين، ج 1، ص312.

[32] باقر شريف قرشي، پيشين، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 48، ص110.