بازگشت

كنيزي براي فريب امام


يك بار، هارون كنيزي زيبا چهره را به عنوان خدمتكار آن گرامي فرستاد. در ذهنش اين بود كه اگر امام به آن تمايلي نشان داد، از اين راه، دست به تبليغاتي عليه آن گرامي بزند. امام به كسي كه آن دخترك را آورده بود، فرمود:

«شما به اين هديه ها دل بسته ايد و به آن فخر مي ورزيد، ولي من به اين هديه و امثال آن نيازي ندارم.»

هارون خشمگين شد و به آورنده ي كنيز دستور داد كه كنيز را به زندان برگرداند و به امام بگويد: «هارون گفته است: ما تو را به خواست خودت به زندان نينداخته ايم و ماندن اين كنيز هم نيازي به اجازه از تو ندارد.»



[ صفحه 19]



مدتي نگذشت كه جاسوس هارون كه مأمور گزارش ارتباطات كنيز با امام بود، به هارون خبر داد كه كنيز، بيشتر اوقات در حال سجده است، هارون گفت:

«به خدا سوگند كه موسي بن جعفر (عليه السلام) او را افسون كرده است...»

كنيز را خواست و از او بازجويي كرد، اما كنيزك جز نكويي و خوبي از امام نگفت. هارون به مأمور خود دستور داد كه كنيز را نزد خويش نگهدارد و درباره ي اين موضوع به كسي چيزي نگويد. كنيز دائما در حال عبادت بود، تا چند روز قبل از شهادت امام از دنيا رفت. [1] .

امام موسي بن جعفر (عليه السلام) قرآن را بسيار زياد مي خواند، به طوري كه هركس صداي او را مي شنيد، گريه مي كرد. مردم مدينه به او «زين المتهجدين» يعني زينت شب زنده داران، لقب داده بودند. [2] .



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم، ج 4، ص 297.

[2] ارشاد مفيد، ص 279.